برگه:TajereVenisi.pdf/۹

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
–۹–

من بوده و بواسطهٔ قرض‌دادن بدون منفعت زیان بسیار بمن رسانیده است، مرا در میان بازار و در برابر تجار بی‌انصاف و بی‌مروت میخواند و اساساً ما یهودیها را دشمن میدارد، اکنون هنگام تلافی و انتقام است و در این معامله باید حیله در کارش کنم که تا پایان عمر در رنج و عذاب باشد، و در اثنای این اندیشه‌ها سر را می‌جنبانید و از روی مکر و شیطنت در پاسخ تقاضای آنتونی درنگ میکرد. آنتونی از خاموشی و تفکر شایلاک چنین تصور کرد که از وام دادن باو ابا دارد و بدین سبب بهم برآمد و روی بدو کردو گفت: شایلاک! شنیدی چه گفتم؟ آیا حاضری هزاروپانصد لیره بمن قرض بدهی؟ شایلاک در اینوقت سر برداشت و گفت سرکار آنتونی؛ شما تا بامروز مرا مذمت میکردید و همه جا می‌گفتید شایلاک بدجنس و ظالم و مردم‌آزار است و من تمام بدگوئیهای شما را متحمل شده و بر خود هموار ساخته‌ام، از اینها گذشته بارها مرا کافر خواندید و چنانکه مردمان سگ را میرانند مرا با سرپا از خود دور ساخته‌اید و با این همه بدی اکنون که محتاج شده‌اید نزد من آمده‌اید