این برگ همسنجی شدهاست.
۱۰۸
ترانههای خیام
۱۲۷
ایام زمانه از کسی دارد ننگ، | ||||||
کو در غم ایام نشیند دلتنگ؛ | ||||||
می خور تو در آبگینه با نالهٔ چنگ، | ||||||
ز آن پیش که آبگینه آید بر سنگ! |
۱۲۸
✽ از آمدن بهار و از رفتن دی، | ||||||
اوراق وجود ما همی گردد طی؛ | ||||||
می خور، مخور اندوه، که گفتهاست حکیم: | ||||||
غمهای جهان چو زهر و تریاقش می. |
۱۲۹
زان پیش که نام تو ز عالم برود | ||||||
می خور، که چو می بدل رسد غم برود؛ | ||||||
بگشای سر زلف بتی بند ز بند، | ||||||
زان پیش که بند بندت از هم برود! |
۱۳۰
✽ ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم، | ||||||
وین یکدم عمر را غنیمت شمریم؛ | ||||||
فردا که ازین دیر کهن در گذریم | ||||||
با هفت هزار سالگان سر بسریم. |