پست و متعصب خرافات پرست چه بوده، و ما را در شناسائی او بهتر راهنمائی میکند. زیرا قضاوت عوام و متصوفین و شعرای درجهٔ سوم و چهارم که باو حمله کردهاند از زمان خیلی قدیم شروع شده، و همین علت مخلوط شدن رباعیات او را با افکار متضاد بدست میدهد کسانیکه منافع خود را از افکار خیام در خطر میدیدهاند تا چه اندازه در خراب کردن فکر او کوشیدهاند.
ولی ما از روی رباعیات خود خیام نشان خواهیم داد که فکر و مسلک او تقریباً همیشه یکجور بوده و از جوانی تا پیری شاعر پیرو یک فلسفهٔ معین و مشخص بوده و در افکار او کمترین تزلزل رخ نداده. و کمترین فکر ندامت و پشیمانی یا توبه از خاطرش نگذشته است.
در جوانی شاعر با تعجب از خودش میپرسد که چهره پرداز ازل برای چه او را درست کرده. طرز سؤال آنقدر طبیعی که فکر عمیقی را برساند مخصوص خیام است:
هر چند که رنگ و روی زیباست مرا، | ||||||
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا؛ | ||||||
معلوم نشد که در طربخانهٔ خاک، | ||||||
نقاش ازل بهر چه آراست مرا! |
از ابتدای جوانی زندگی را تلخ و ناگوار میدیده و داروی دردهای خود را در شراب تلخ میجسته:
امروز که نوبت جوانی من است، | ||||||
می نوشم از آن که کامرانی من است؛ |