این برگ همسنجی شدهاست.
۱۸
ترانههای خیام
عیبم مکنید، گرچه تلخ است خوش است، | ||||||
تلخ است، چرا که زندگانی من است! |
در این رباعی افسوس رفتن جوانی را میخورد:
افسوس که نامهٔ جوانی طی شد! | ||||||
وان تازه بهار زندگانی دی شد! | ||||||
حالی که ورا نام جوانی گفتند، | ||||||
معلوم نشد او که کی آمد کی شد! |
شاعر با دست لرزان و موی سفید قصد باده میکند. اگر او معتقد بزندگی بهتری در دنیای دیگر بود، البته اظهار ندامت میکرد تا بقیهٔ عیش و نوشهای خود را بجهان دیگر محول بکند. این رباعی کاملا تأسف یک فیلسوف مادی را نشان میدهد که در آخرین دقایق زندگی سایهٔ مرگ را در کنار خود میبیند و میخواهد بخودش تسلیت بدهد ولی نه با افسانههای مذهبی، و تسلیت خود را در جام شراب جستجو میکند:
من دامن زهد و توبه طی خواهم کرد، | ||||||
با موی سپید، قصد می خواهم کرد، | ||||||
پیمانهٔ عمر من به هفتاد رسید، | ||||||
این دم نکنم نشاط کی خواهم کرد؟ |
اگر درست دقت بکنیم خواهیم دید که طرز فکر، ساختمان و زبان و فلسفه گویندهٔ این چهار رباعی که در مراحل مختلف زندگی گفته شده یکی است، پس میتوانیم بطور صریح بگوئیم که خیام از سن شباب تا موقع مرگ مادی، بدبین و ریبی بوده