این برگ همسنجی شدهاست.
۷۴
ترانههای خیام
۱۹
افسوس که بیفایده فرسوده شدیم، | ||||||
وز داس سپهر سرنگون سوده شدیم، | ||||||
دردا و ندامتا که تا چشم زدیم، | ||||||
نابوده بکام خویش، نابوده شدیم! |
۲۰
✽ با یار آرمیده باشی همه عمر، | ||||||
لذات جهان چشیده باشی همه عمر، | ||||||
هم آخر کار رحلتت خواهد بود، | ||||||
خوابی باشد که دیده باشی همه عمر، |
۲۱
اکنون که ز خوشدلی بجز نام نماند، | ||||||
یک همدم پخته جز می خام نماند؛ | ||||||
دست طرب از ساغر می باز مگیر | ||||||
امروز که در دست بجز جام نماند! |
۲۲
ایکاش که جای آرمیدن بودی، | ||||||
یا این ره دور را رسیدن بودی! | ||||||
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک، | ||||||
چون سبزه امید بر دمیدن بودی! |