این برگ همسنجی شدهاست.
گردش دوران
۳۵
افسوس که نامه جوانی طی شد، | ||||||
وان تازه بهار زندگانی دی شد، | ||||||
حالی که ورا نام جوانی گفتند، | ||||||
معلوم نشد که او کی آمد، کی شد! |
۳۶
افسوس که سرمایه ز کف بیرون شد، | ||||||
در پای اجل بسی جگرها خون شد! | ||||||
کس نامد از آنجهان که پرسم از وی: | ||||||
کاحوال مسافران دنیا چون شد. |
۳۷
یکچند به کودکی به استاد شدیم؛ | ||||||
یکچند ز استادی خود شاد شدیم؛ | ||||||
پایان سخن شنو که ما را چه رسید: | ||||||
چون آب بر آمدیم و چون باد شدیم! |