این برگ همسنجی شدهاست.
۹۰
ترانههای خیام
۶۸
زان کوزهٔ می که نیست در وی ضرری، | ||||||
پر کن قدحی بخور، بمن ده دگری؛ | ||||||
زان پیشتر ای پسر که در رهگذری، | ||||||
خاک من و تو کوزه کند گوزهگری. |
۶۹
✽ بر کوزهگری پریر کردم گذری، | ||||||
از خاک همی نمود هردم هنری؛ | ||||||
من دیدم اگر ندید هر بیبصری، | ||||||
خاک پدرم در کف هر کوزه گری. |
۷۰
✽ هان کوزهگرا بپای اگر هشیاری، | ||||||
تا چند کنی بر گل مردم خواری؟ | ||||||
انگشت فریدون و کف کیخسرو، | ||||||
بر چرخ نهادهای، چه میپنداری؟ |
۷۱
در کارگه کوزه گری کردم رای، | ||||||
بر پلهٔ چرخ دیدم استاد بپای، | ||||||
میکرد دلیر کوزه را دسته و سر، | ||||||
از کلهٔ پادشاه و از دست گدای! |