را در دربار حامی خود قرار دهد و در مقابل اوامر پروشات بیچون و چرا خم گردد، تا بتمام آرزوهای خود برسد. امّا قشون، چون قسمت اعظم آن چریکی بود و سپاهیان چریکی بیشتر مطیع رؤساء خود میباشند، رضامندی یا عدم رضایت آنان از شاه و دربارش، در فداکاری یا بیقیدی دخالتی تام داشت و، چون اوضاع دربار چنان بود، که نه رؤساء سپاه وفاداری سابق را داشتند و نه شاه میتوانست به آنها اعتماد کند، تمامی این جهات بهم دست داده باعث شد، که شاه، بجای اعمال قوّه، پول خرج کند و این و آن را بخرد. بعد، که جنگ پلوپونس پیش آمد، ولات ایران در آسیای صغیر نیز همین رویّه را تعقیب کردند و بالنّتیجه قشون مورد احتیاج و طرف توجّه نشد و عاطل و باطل مانده خراب گردید.
پس از فوت داریوش پروشات مدّتها بقوّت و اقتدار خود باقی ماند و، چنانکه بیاید، در سلطنت پسرش اردشیر دوّم همواره بدسائس و جنایتهای خود مداومت داد و با این رویّهٔ میشوم بیش از پیش از ابّهت دربار هخامنشی کاست. از آنچه در باب وقایع سلطنت داریوش دوّم گفته شد، معلوم است، که او ایران را، ضعیفتر از آنکه به او رسیده بود، گذاشت و درگذشت.
راجع به خانوادهٔ داریوش دوّم اطلاعات ما کم است. چنانکه گذشت، کتزیاس گوید، که پروشات زن داریوش به او میگفته، که سیزده نفر اولاد داشته، ولی اکثر آنها درگذشتهاند. از اولاد داریوش، اشخاصی، که اسمشان در تاریخ مانده، اینهایند:
۱-ارشک، که پسر بزرگتر بود و، بعد از اینکه بتخت نشست، موسوم به اردشیر شد.
۲-کوروش، که در تاریخ معروف به کوروش کوچک است. ۱-آمستریس، که شوهر تریتخم بود. ۴-آرتستس[۱] ۵-اکزاثرس[۲] (یا اکساندرس).[۳] ۶- استانس.[۴] بنابراین باید گفت، که هفت نفر دیگر در حیات داریوش دوّم درگذشته بودند. پلوتارک، چنانکه بیاید، اسامی چهار پسر را ذکر میکند.