مشعلها بطرف نعش کوروش رفت. وقتی، که بسر نعش رسید، موافق قانون پارسی امر کرد، سر و دست راست کوروش را بریده سر را نزد او آرند و بعد سر کوروش را بلند کرده به فراریهائی، که هنوز از کشته شدن او در تردید بودند، نشان داد. فراریها بستایش شاه پرداخته بعد به قشون او ملحق شدند و، چون بزودی در اطراف شاه ۶۰هزار نفر جمع شدند، او بطرف اردوگاه رفت.
روایت دیودور
نوشتههای این مورّخ در زمینهٔ چیزهائی است، که مورّخین قرون قبل، بخصوص کزنفون، ذکر کردهاند. با وجود این دیودور بعضی اطّلاعات میدهد، که پیشینیان قبل از او در آن باب ساکتاند، مثلا گوید (کتاب ۱۳، بند ۱۹): چون کوروش مساعدت دولت اسپارت را خواست، لاسدمونیها سامییوس[۱] امیر البحر خود را باختیار او گذاشتند و او با ۲۵ کشتی به افس[۲] رفت، تا بامیر البحر کوروش ملحق شود. بعد دیودور گوید، که امیر البحر تمام کشتیهای پارسی (یعنی کشتیهای کوروش) تامس[۳] نامی بود و پس از رسیدن لاسدمونیها بحریّهٔ کوروش، که مرکّب از پنجاه کشتی بود، بطرف کیلیکیّه روانه شد. راجع بمعبر تنگ کیلیکیّه مورّخ مذکور نوشته: این تنگ به مسافت بیست استاد (۳۷۰۰ مطر) امتداد مییابد و کوههای غیر قابل عبور آن را احاطه دارد. این کوهها با شیب تند تا وسط راه پائین میآید و در اینجا دروازهای ساختهاند.
راجع به سییننهزیس پادشاه کیلیکیّه دیودور میگوید (همانجا، بند ۲۰)، که چون او قوّهٔ کوروش را دید، نتوانست مخالفت کند و با او همراه شده یکی از پسرهایش را رهنمای قشون کوروش کرد، ولی چون میترسید، که مبادا اقبال با او همراه نباشد، پسر دیگر خود را به دربار فرستاد، تا اردشیر را از کثرت سپاهیان کوروش آگاه کند و نیز بگوید، که تمکین پادشاه از کوروش از راه اضطرار است و، همینکه موقع مساعد دررسد، از کوروش جدا شده بقوای شاه خواهد پیوست.