برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۰۷۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

مقصود کل‌آرخ را فهمیده از آن منحرف شد و چنین گفت: اگر در هزار احتمال یک احتمال بهره‌مندی برای شما بود، می‌گفتم اسلحه را ندهید، ولی چون در مخالفت با شاه هیچ امید بهره‌مندی نیست، نصیحت می‌کنم به هر نحو، که بتوانید خودتان را نجات دهید. پس از این جواب کل‌آرخ گفت، حالا که چنین است، برو بشاه بگو: «اگر ما باید دوستان شاه باشیم، اعتبار ما با داشتن اسلحه بیش از آن است، که فاقد آن باشیم و، اگر باید با شاه بجنگیم، پس بهتر است، که این جنگ را قبل از دادن اسلحه بکنیم» . فالی‌نوس گفت، این جواب را بشاه ابلاغ می‌کنم، ولی مطلب دیگری هم هست، که باید جواب آن را بدهید. شاه می‌گوید:

اگر در اینجا بمانید، بین او و شما متارکه است و، اگر پیش یا پس روید، جنگ است.

کل‌آرخ جواب داد، بسیار خوب، این پیشنهاد را ما می‌پذیریم. فالی‌نوس پرسید چه چیز را می‌پذیرید، متارکه یا جنگ را. کل‌آرخ باز جواب داد، اگر در اینجا باشیم متارکه را و هرگاه پیش یا پس رویم جنگ را. با این جواب مقصود فالی‌نوس حاصل نشد، چه او می‌خواست بداند، که یونانی‌ها چه خواهند کرد، در همان‌جا می‌مانند یا حرکت خواهند کرد. فالی‌نوس با رسولان شاه برگشت و بعد رسولانی، که یونانیها نزد آری‌یه فرستاده بودند، وارد شدند، ولی م‌نن[۱] در اردوی آری‌یه مانده بود. فرستادگان گفتند، آری‌یه می‌گوید، من نمی‌توانم دعوی سلطنت نمایم، زیرا پارسی‌های زیادی هستند، که بر من اولویّت دارند و هرگز زیر بار من نروند.

اگر یونانی‌ها می‌خواهند، با من عقب‌نشینی کنند، شبانه به توقّفگاه من بیایند، و الاّ صبح زود حرکت خواهم کرد. کل‌آرخ جواب داد، اگر ما بشما ملحق شدیم، چنانکه گفتید بکنید، و الاّ چنان کنید، که صلاح خودتان را در آن دانید. پس از این جواب حوالی غروب او یونانی‌ها را خواسته به آنها گفت: «دوستان من، من قربانی کردم و روده‌های قربانی مساعد با ستیزه کردن ما با شاه نیست، زیرا از دجله، که بین ما و شاه است، بی‌یکعده کشتی نمی‌توان گذشت و ما کشتی نداریم.


  1. Menon.