برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۰۷۹

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

اینجا هم نمی‌توان ماند، زیرا آذوقه نداریم و روده‌های قربانی مساعد است، که، ما نزد دوستان کوروش رویم. بنابراین باید امشب حرکت کرد. در اینجا کزنفون گوید (عقب‌نشینی، کتاب ۲، فصل ۲): راهی را، که یونانی‌ها از افس واقع در ولایت ینیانها تا دشت نبرد پیموده بودند، به حساب آنها چنین بود: نود و سه منزل یا پانصد و سی و پنج فرسنگ و یا شانزده هزار و پنجاه استاد. از دشت نبرد هم تا بابل، چنانکه می‌گفتند، سیصد و شصت استاد (تقریبا یازده فرسنگ) است. بعد مورّخ مذکور حکایت خود را دنبال می‌کند: چون شب شد میلتوسیت[۱] تراکی با چهل نفر سوار و تقریباً سیصد نفر پیادهٔ تراکی گریخته بطرف شاه رفت و کل‌آرخ با بقیّهٔ یونانی‌ها حرکت کرده نصف شب به اردوگاه آری‌یه رسید. یونانیها صفوف خود را آراسته اسلحه را در پیش صف‌ها زمین گذاشتند و صاحب‌منصبان و سرداران به هیئت اجتماع نزد آری‌یه رفتند. در این ملاقات سرکردگان یونانی با سردار و صاحب‌منصبان ایرانی عهدی منعقد داشته قرار دادند، که یونانی‌ها و ایرانی‌ها باهم دوست و متّحد باشند و ایرانی‌ها رهبران یونانی‌ها گردند. قبل از انعقاد معاهده یک گراز، یک گاو نر، یک گرگ و یک قوچ قربان کردند و خون این حیوانها را در سپری ریختند، بعد یونانیها شمشیری و ایرانی‌ها نیزه‌ای در آن فروبردند. سپس کل‌آرخ با آری‌یه در باب راه مذاکره کرد و آری‌یه گفت، که، اگر از همان راه که آمده‌ایم، برگردیم، آذوقه نخواهیم یافت. پس باید راهی دیگر پیش گیریم و چنان با سرعت حرکت کنیم، که قشون شاه بما نرسد، یعنی فرار کرده باشیم.

در طلیعهٔ صبح قشون ایرانی و یونانی حرکت کردند. بعد از ظهر بنظر سپاهیان آمد، که قشون شاه از دور می‌آید. یونانی‌هائی، که خارج از صف حرکت می‌کردند، داخل صفوف خود شدند و آری‌یه، که بواسطهٔ زخمش روی گردونه بود، پیاده شده جوشن دربر کرد، ولی بزودی مفتشین برگشته خبر دادند، که این گرد و خاک از سواره‌نظام شاه نیست، بل از مالهای بنه است، که در چراگاه‌اند. از این خبر استنباط کردند، که اردوی شاه نباید دور باشد، زیرا از دهات هم‌جوار


  1. Miltocythe.