برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۰۸۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

گذشتند و زیادی عدّهٔ یونانی‌ها باعث حیرت ایرانی‌ها شد (مترجم کزنفون گمان می‌کند، که اینجای کتاب او تحریف شده، زیرا در نزدیکی قشون ایران بی‌احتیاطی بزرگی بود، که کل‌آرخ قشون یونانی را بترتیبی درآورد، که پهلوی آن در مقابل قشون ایران باشد و دیگر اینکه ایرانی‌های آن زمان لشکرهای بزرگ زیاد دیده بودند و ممکن نبود فریب عملیّات کل‌آرخ را بخورند). پس از آن یونانی‌ها شش منزل یا سی فرسنگ پیموده و از صحراهای بی‌سکنه گذشته به دهات پروشات رسیدند. تیسافرن از جهت کینه‌توزی امر کرد، دهات را بچاپند، ولی مردم را برده نکنند. در اینجا گندم، حشم و غنائم زیاد بدست آمد. بعد بیست فرسنگ دیگر در صحراهای بی‌سکنه پیمودند و در منزل اوّل در آن طرف رود دجله شهر بزرگی پدیدار شد، که سنا[۱] نام داشت و اهل آن روی پوست‌ها از آب گذشته برای یونانی‌ها نان و پنیر و شراب آوردند.

رسیدن یونانی‌ها به رود زهاب

بعد یونانی‌ها به رود زابات (زهاب کنونی) رسیدند. عرض آن ۴ پلطر (تقریبا ۱۲۷ مطر) بود. در اینجا آنها چهار روز ماندند و، اگرچه یونانی‌ها از ایرانی‌ها ظنین بودند، ولی نمی‌دیدند، که دامی گسترده باشند. در این حال کل‌آرخ لازم دانست، که با تیسافرن مذاکره کند و اگر سوء تفاهمی باشد، قبل از اینکه جنگی بشود، مرتفع دارد با این مقصود از او درخواست ملاقات کرد و، همین‌که بمنزل تیسافرن درآمد، چنین گفت: «من می‌دانم، که قسم یاد کرده‌ایم به یکدیگر آزاری نرسانیم، ولی می‌بینم، که تو از ما بدگمان هستی، چنانکه از دشمنی می‌توان بود و در نتیجه ما هم نسبت بشما سوء ظن داریم. من هر قدر کاوش می‌کنم، نمی‌توانم بیابم، که تو خواسته باشی نسبت به ما بدی کنی و مطمئن هستم، که ما هم سوء قصدی نسبت بشما نداریم.

من این ملاقات را خواستم، تا این بی‌اعتمادی را برطرف کنم. بنابراین، از طرف خود می‌گویم، که ما در پیشگاه خدایان قسم یاد کرده‌ایم، نسبت بشما دوست باشیم.


  1. Caena.