برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۰۸۷

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

اگر کسی چنین وجدانی داشته باشد، که قسم را بشکند، بدترین شخص است و قوّه‌ای نیست، که او را در مقابل غضب الهی حفظ کند. پس از این نکته، اگر به اسباب دنیوی بگذریم، من تو را بزرگترین نعمت برای خود می‌دانم: با تو تمام راه‌ها برای ما باز است، هر رودی قابل عبور است و نقصانی از حیث آذوقه نیست، بی‌تو، چون جائی را نمی‌شناسیم، تمام راه‌ها برای ما تیره و تاریک، هر رود غیر قابل عبور و هر جمعیّت موحش است. بدتر از وحشت تنهائی ما این نکته است، که همه ما را ترک خواهند کرد. اگر غیظ و خشم ما را بر آن می‌داشت، که تو را هلاک سازیم، با کشتن ولی‌نعمت خود چه می‌توانستیم بکنیم، جز اینکه با شاه ستیزه کرده دوچار غضب موحش او گردیم و دیگر، اگر می‌خواستم بر ضدّ تو اقدام کنم، از چه امیدهائی خود را محروم می‌کردم. راجع باین امیدها لازم است به تو بگویم:

من خواستم دوست کوروش باشم، زیرا من گمان کردم، که او در زمان خود شخصی است، که می‌تواند بیش از همه، به هرکس که بخواهد، خوبی کند. حالا می‌بینم، که تو صاحب اقتدارات و ایالات کوروش هستی، بی‌اینکه حکمرانی ایالت خود را فاقد باشی و نیز می‌بینم، که این قدرت سلطنتی، که مخالف کوروش بود، مساعد و متّحد تو است. بنابراین کی است آن‌کس، که این‌قدر دیوانه باشد، که نخواهد دوست تو باشد؟بالاتر از آن، می‌خواهم به تو بگویم، که امید ما در اینکه تو دوست ما خواهی بود، مبنایش چیست. من می‌دانم، که می‌سیان باعث نگرانی شما هستند و امیدوارم با قوائی، که دارم، آنها را مطیع شما کنم.

دربارهٔ پی‌سیدیان و سائر مردمان نیز امیدوارم، چنان کنم، که خیال شما را مشوب نکنند، راجع به مصریها، که آن‌قدر شما را عصبانی کرده‌اند، نیز تصوّر می‌کنم، شما قوّه‌ای جز قوّهٔ من برای تنبیه آنان نمی‌توانید بکار برید. بالاخره در میان مردمانی، که تو را احاطه دارند، اگر مردمی باشد، که خواهی دوست آنها باشی، مقتدرتر از تو دوستی نخواهند یافت و، اگر بخواهند تو را اذیّت کنند، تو بوسیلهٔ ما صاحب‌اختیار مطلق برای افنای آنها خواهی بود. خدمت ما به تو فقط از این جهت نخواهد بود، که جیره‌ای دریافت خواهیم کرد، بلکه از این نظر نیز