وقتی که دو نفر مزبور بقدری نزدیک شدند، که صدا میرسید، آرییه چنین گفت:
یونانیها، چون محقّق گردید، که کلآرخ نقض قسم کرده و متارکه را بهم زده، مجازات خود را دید و کشته شد. پرکسن و منن، که توطئه را آشکار کرده غدّاری او را اطلاع دادند، مورد مرحمت شدند. آنچه راجع بشما میباشد، این است، که شاه اسلحهٔ شما را میخواهد و میگوید، این اسلحه از آن او است، زیرا از آن کوروش بندهٔ او بود. یونانیها بتوسط کلانر ارخمنی[۱]، که یکی از سرکردگان بود، جواب دادند: «ای آرییه، که بدذاتترین آدمی هستی و ای شما، که دوستان کوروش بودید، آیا شرم ندارید، که پس از آنکه در پیشگاه خدایان و در انظار مردم قسم یاد کردید، با دوستان ما دوست و با دشمنان ما دشمن باشید، ما را به تیسافرن، که بیدینترین آدمی و بدترین خائن است، تسلیم میکنید؟شما، پس از اینکه خائنانه همقسم خود را کشتید، با دشمنان ما بر ضدّ ما شدهاید؟» آرییه جواب داد:
بر خود کلآرخ ثابت شد، که از مدّتی قبل بر ضدّ تیسافرن و ارنتاس و ما کنگاش میکرد. کزنفون گفت: «اگر کلآرخ نقض قسم کرد و متارکه را بههمزد، بمجازات خود رسید و این عین عدالت است، که خائن هلاک شود، ولی پروکسن و منن را، که نسبت بشما خوبیها کردهاند و سرکردگان ما هستند، چرا پس نفرستادید.
البتّه معلوم است، که چون آنها دوستان ما و شما هستند، سعی خواهند کرد بما و شما نصایح خوبی بدهند» . پس از این سخن پارسیها مدّتی باهم مشورت کردند، و، بیاینکه چیزی بگویند، رفتند. کزنفون بطور اختصار گوید، که کلآرخ را نزد شاه برده بحکم او سرش را از تن جدا کردند. پلوتارک شرح قضیّه را چنین نوشته:
کشته شدن کلآرخ به روایت پلوتارک
مورّخ مذکور گوید (اردشیر، بند ۲۰): پس از آنکه تیسافرن، برخلاف قولی که داده بود، کلآرخ و سایر صاحبمنصبان یونانی را فریب داد و آنها را توقیف و در زنجیر کرده نزد شاه فرستاد، کلآرخ از کتزیاس، چنانکه خود مورّخ مذکور گوید، خواهش
- ↑ Cleonor d'Orchomene.