در موقع عقبنشینی تلف شده بودند. یونانیها بترتیب مذکور به کلخها حمله بردند و آنها باستقبال یونانیها شتافتند، ولی بجای اینکه صفوف خود را محکم حفظ کنند، بطرف جناح راست و چپ یونانیها حمله کردند. در نتیجه قلب خالی ماند و یونانیها، بتصوّر اینکه دشمن فرار میکند، یورش برده به بالای کوه رسیدند. پس از آن دشمن فرار کرد و یونانیها دهاتی را گرفته آذوقهٔ فراوان یافتند. کزنفون گوید، در اینجا کندوهای زیاد یافتیم و خاصّیّت عسل چنین بود: اگر کسی کم از آن میخورد، حال اشخاص مست را یافته نمیتوانست سر پا بایستد و، اگر زیاد میخورد، هذیانی به او دست میداد و حال کسی را مییافت، که مشرف بموت است. با وجود این کسی از این حال نمرد و روز دیگر، این هذیان تقریباً در همان ساعت، که شروع شده بود، رفع گردید. روز سوّم یا چهارم مبتلایان باین حال برخاستند. پس از آن یونانیها هفت فرسنگ در دو منزل پیموده به طرابوزن[۱] رسیدند. این شهر یونانی در کنار دریای پنت اکسن[۲] در ولایت کلخها واقع و مستعمرهٔ سینوپ[۳] است (مقصود از دریای مذکور دریای سیاه میباشد و پنت اکسن به یونانی بمعنی دریای میهماننواز است. م.). اهالی طرابوزن بازاری در اردوی یونانی باز کرده شرایط میهماننوازی را بجا آوردند. سپس از یونانیها خواستند، که به کلخهای همجوار کاری نداشته باشند. اینها غالباً در جلگهها مسکن دارند. کلخها هم هدایائی به علامت میهماننوازی دادند و عدّهای گاو و مقداری آرد، گندم و شراب برای یونانیها آوردند. پس از آن یونانیها حاضر شدند، که نذور خود را بجا آرند، زیرا عدّهٔ گاوها بقدری بود، که میتوانستند برای زوس و هرکول رهنما و سائر خدایان قربانی کنند. بعد جشن بازیهای یونانی را، چنانکه معمولشان بود، گرفتند. کزنفون در چند سطر این بازیها و مسابقهها را شرح داده و شعف و شادی یونانیها را توصیف کرده.
رفتن یونانیها به بیزانس و تراکیّه
(عقبنشینی، کتاب ۵، فصل ۳) از طرابوزن خیریسف در یک کشتی کوچک نشسته بطرف بیزانس رفت، تا از دوست خود آناکسیبیوس[۴] کشتیهائی برای حمل یونانیها بگیرد.