فرناباذ، برای اینکه از دخول یونانیها به ایالت خود جلوگیری بکند از آناکسیبوس[۱] رئیس بحریّهٔ لاسدمون، که در بیزانس بود، خواهش کرد یونانیها را از آسیا به اروپا عبور دهد. رئیس بحریّه به یونانیها گفت، که اگر به اروپا بگذرند، جیره به آنها خواهد داد. یونانیها حاضر شدند، که بگذرند و بشهر بیزانس درآمده به خدمت سوتس[۲] نامی (امیر تراکیّه) اجیر گشتند.
چنین است مضامین نوشتههای کزنفون راجع به عقبنشینی یونانیها. در اینجا لازم است گفته شود، که قشون یونانی از زمانی که خود را در مستعمرات یونانی یا در نزدیکی یونان دید، سست گردید، توضیح آنکه آن روح اتّحاد، که بین صاحبمنصبان بود و آن اطاعت نظامی، که از سربازان نسبت برؤساء دیده میشد، متزلزل گردید.
دو دفعه کزنفون را متّهم کردند و او تبرئه حاصل کرد، خیریسف را یک دفعه از فرماندهی خارج کردند و افراد قشون هم گاهی به قسمتهائی تقسیم شده رؤسائی برای خود برمیگزیدند. جهت معلوم است، زیرا از مخاطره جسته و به زندگانی عادی برگشته بودند. عدّهٔ یونانیها را زمانی که آنها برای جنگ با کلخها حاضر میشدند کزنفون چنانکه گذشت ۹۸۰۰ نفر نوشته، ولی دیودور گوید (کتاب ۱۴، بند ۳۱)، که از دههزار نفر یونانی فقط سه هزار و هشتصد نفر به خریسوپولیس[۳] واقع در کالسدون رسید.
راجع به کزنفون و یونانیهائی، که به بیزانس رفته بودند، باید گفت، که پس از چندی تمبرون[۴] سردار لاسدمونی رسولانی نزد یونانیها فرستاده آنها را به قشون خود برای جنگ با تیسافرن و فرناباذ دعوت کرد و، چون شرائط او خوب بود، یونانیها این تکلیف را قبول کرده و با کزنفون به کشتیها نشسته بشهر لامپساک[۵] درآمدند و، پس از عبور از ترووا[۶] و کوه ایدا[۷] به جلگهٔ تب، که در کیلیکیّه واقع بود، رسیدند و از آنجا به پرگام[۸] واقع در میسیّه[۹] رفتند. در اینجا کزنفون شنید، که یک نفر پارسی آسیدات[۱۰] نام در جلگه مسکن دارد و، اگر سیصد