نفر سپاهی با خود بردارد و شبانه ناگهان بر او بتازد، او را با عیال و اطفال و گنجش بدست خواهد آورد. بنابراین ششصد نفر برداشته نصف شب بقصر آسیدات رسید.
چون یونانیها نتوانستند داخل قلعه شوند، در دیوار قلعه، که بقطر هشت آجر بود سوراخی کردند و محصورین بر محاصرین باران تیر بباریدند. از آتشهائی، که محصورین روشن کردند، سپاهیان سنگیناسلحه کمانی[۱]، هشتاد نفر گرکانی و ششصد نفر سپاهی سبکاسلحه دررسیدند و، چون به یونانیها هم کمکی رسید، توانستند دویست نفر اسیر کرده و چند رأس حشم برگرفته عقب بنشینند. کسی از یونانیها در این جدال کشته نشد، ولی نصف نفرات آنها زخمی گشت. پس از آن آسیدات تصوّر کرد، که دیگر خطری نیست و از قصر خارج شده به دهات رفت و، وقتی که در یکی از دهات در همسایگی پارتهنیوم[۲] بود، کزنفون ناگهان بر او تاخته خود او را با اسبها و ثروتش درربود و خانوادهاش را اسیر کرد. کزنفون این قضیّه را چنان شرح داده (فصل هشتم از کتاب هفتم عقبنشینی) که گوئی، تصوّر کرده، این یکی از کارهای نمایان او است، و حال آنکه تفاوتی با راهزنی نداشته. باری، تیمبرون پس از ورود به آسیای صغیر قوّهٔ کزنفون را بقوای خود ضمیمه کرد و، چنانکه بیاید، درصدد جنگ با تیسافرن و فرناباذ برآمد.
کیفیّت نوشتههای کزنفون
این است مضامین نوشتههای مورّخ مذکور، که، چون اطّلاعاتی راجع ببعض ایالات غربی ایران هخامنشی و عادات و اخلاق اهالی آن میدهد، مشروحا ذکر شد. از مورّخین دیگر یونانی دیودور وقایع این عقبنشینی را باختصار نوشته (کتاب ۱۴، بند ۲۵-۳۲) و در زمینهٔ روایت کزنفون است. امّا اینکه تمام این نوشتهها را میتوان موافق حقیقت دانست یا نه، نمیتوان چیزی گفت، زیرا مدارک غیر یونانی از برای یاغیگری کوروش کوچک و جنگ کونّاکسا و وقایع عقبنشینی نیست، تا بتوان از مقایسهٔ کتاب عقبنشینی با چنین اسناد و مدارکی صحّت یا سقم نوشتههای کزنفون را فهمید. بنابراین ناچار باید همین نوشتهها را در نظر گرفته استنباطهائی کرد. آنچه از