بتوصیف زیبائی و خوشخوئی او پرداخته بالاخره گفت، که داشتن چنین زنی درخور مقام شاه است و باین هم اکتفا نکرده، برای اینکه شاه را از خود کاملاً راضی دارد، به او نصیحت داد، که آتسسا را به حبالهٔ نکاح درآورد. بعد برای تأیید و اجرای نظر خود، چنانکه پلوتارک گوید (اردشیر، بند ۲۷)، پروشات روزی به اردشیر گفت: «خودت را فوق قانون و عقیدهٔ یونانیها قرار ده، تو را خدا بجای قانون به پارسیها داده و رفتار تو مانند مصدری افعال خوب یا بد را معیّن میدارد» .
بعض مورّخین، که از جمله هراکلید کومی است[۱]، گویند، که اردشیر بعد از این دختر، آمستریس[۲] دختر دیگر خود را نیز ازدواج کرد، ولی از نوشتههای پلوتارک (اردشیر، بند ۳۳) چنین برمیآید، که اردشیر آمستریس را قبل از آتسسا ازدواج کرده بود. بقول پلوتارک اردشیر بقدری آتسسا را دوست داشت، که حتّی، وقتی که مرض جذام در این اوان در ایران منتشر و این زن، سخت مبتلای این مرض گردید، او را از خود دور نکرد و همواره در معبد ژونن در مقابل هیکل این ربة النّوع به زانو درآمده برای سلامتی زن خود دعا میکرد (مقصود پلوتارک از ژونن ۳در اینجا باز باید اناهیتا (ناهید) باشد، که در مذهب زرتشت یکی از ایزدان است و ایرانیهای قدیم برای او پرستشی داشتند. چنانکه از کتیبههای این شاه معلوم است، اردشیر برای مهر و اناهیتا معبدی ساخته و هیکلهای آنها را در آن گذارده بود. م.) ولات و دوستان شاه برای این زن بقدری هدایا فرستادند، که فضای بین قصر و معبد، که از حیث وسعت به ۱۶ استاد (۲۹۰۰ ذرع) میرسید، پر از زر و سیم و اسبها بود (یکی از مترجمین پلوتارک پنداشته، که اسب در اینجا مناسبت ندارد و پیشنهاد کرده بجای آن سنگهای قیمتی نوشته شود، ولی بنظر مؤلّف اسب مناسبتر است).