برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۱۳۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

چون می‌دانست دو والی ایران در آسیای صغیر، یعنی تیسافرن و فرناباذ، باهم خوب نیستند، با تیسافرن قرارداد متارکه بست و عملیّات خود را متوجّه دوّمی کرده تا االی پیش رفت. این ولایت جزو ایالت فرناباذ بود، ولی زنیس[۱] نامی از خانوادهٔ داردانیان[۲] بنام فرناباذ آن را اداره می‌کرد. پس از فوت نایب الایاله، زن او، که از خانوادهٔ شوهرش یعنی داردانیان بود و مانیا[۳] نام داشت، با قوای مهمّی حرکت کرده نزد فرناباذ آمد و هدایائی برای فرناباذ، زنان غیر عقدی و دوستان او آورده اظهار کرد، که حاضر است ولایت شوهر متوفی را اداره کند و باج آن را مرتّبا بپردازد. فرناباذ راضی شد و هیچ‌گاه جز صداقت چیزی از این زن ندید.

مانیا قلاع ولایت خود را خوب نگاه می‌داشت، به گردونه می‌نشست و جدال یونانیهائی را، که به خدمت خود خوانده بود، تماشا می‌کرد و کسانی که بیشتر امتیاز می‌یافتند، پاداشی از او می‌گرفتند. او شهرهای کنار دریا را، مانند لاریس، هاماکسیت[۴] و کلن[۵] به حیطهٔ تصرّف درآورد و باین کارها اکتفاء نکرده در سفرهای جنگی فرناباذ بر ضدّ پی‌سیدیان و میسیان یاغی شرکت می‌یافت. چنین بود احوال این زن، که در سنّ چهل سالگی بدست دامادش میدیاس[۶] نام خفه شد و قاتل پس از آن پسر او را هم، که هفده‌ساله بود، کشت. میدیاس پس از این دو جنایت محلّهائی را، که گنج مانیا در آنجا پنهان بود، گرفت، ولی سایر شهرها او را نشناختند.

پس از آن بر اثر احوال این ولایت، در سیلّیداس سردار لاسدمونی از اوضاع استفاده کرده به االی تاخت و لاریس، هاماکسیت و کلن تسلیم شدند. بعد او میدیاس را گرفت، ولی بهمین قانع شد، که او را از شئوناتش خلع کرده و اموالی را، که او پس از مرگ مانیا بتصرّف درآورده بود، بعنوان اینکه اموال مانیا از آن فرناباذ بوده و حالا باید به در سیلّیداس برسد، از میدیاس گرفته به او اجازه داد، که در سپ‌سیس[۷] در خانهٔ پدری اقامت کند. پس از این کارها در سیلّیداس از فرناباذ پرسید، که آیا مایل است جنگ کند یا عهد متارکه ببندد. فرناباذ، چون


  1. Zenis.
  2. Dardanian.
  3. Mania.
  4. Hamaxite.
  5. Colon.
  6. Midias.
  7. Scepsis.