برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۱۴۰

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

بیمناک بود. بنابراین او خواست درسیلّیداس را ملاقات کند و طرفین به یکدیگر گروی دادند. بر اثر این پیشامد قشون پارسی بطرف ترالّ[۱] رفت و قشون یونانی بسمت له‌کوفریس[۲] عقب نشست. روز دیگر در جای معهود سرداران یکدیگر را دیده راجع بشرائط صلح مذاکره کردند. درسیلّیداس می‌خواست، که بگذارند شهرهای یونانی در آسیای صغیر موافق قوانین خودشان اداره شوند، تیسافرن و فرناباذ می‌خواستند، که قشون یونانی از مستملکات شاه خارج شود و هارمست‌ها[۳] در اداره کردن ولایات دخالت نداشته باشند. پس از مذاکرات زیاد بالاخره قرار شد طرفین متارکه‌ای منعقد کنند، تا تیسافرن از شاه بزرگ دستور بخواهد و درسیلّیداس از جمهوری اسپارت. کزنفون در اینجا گوید «رعب تیسافرن از یونانیها درسیلّیداس را با قشونش نجات داد» (تاریخ یونان، کتاب ۳، فصل ۲).

آمدن آژزیلاس به آسیای صغیر

چنانکه کزنفون نوشته (تاریخ یونان، کتاب ۳، فصل ۴):

پس از چندی (تقریبا در ۳۹۶ ق. م) یک نفر یونانی، که موسوم به هروداس سی‌راکوزی و در فینیقیّه بود، دید، کشتی‌های زیاد تجهیز شده و سفاینی زیاد می‌سازند. بعد چون آگاه شد، که بحریّه‌ای از سیصد فروند کشتی تشکیل می‌کنند، در حال به لاسدمون رفته قضیّه را اطلاع داد. لاسدمونی‌ها بقول کزنفون (آژزیلاس، کتاب ۱، فصل ۱) مجلس مشورتی با متّحدین خود آراستند و آژزیلاس اعلان کرد، که اگر سیصد نفر اسپارتی و دو هزار نفر نه‌اودامودی[۴] و شش هزار نفر از سپاهیان متحدین به او بدهند، او به آسیا رفته خارجیها را مجبور خواهد کرد، که با اسپارت صلح کنند، یا، اگر خارجی‌ها بخواهند جنگ کنند، آن‌قدر آنها را مشغول خواهد کرد، که فرصت نداشته باشند بیونان بپردازند. همه از این پیشنهاد، که بپارسی در خانهٔ او حمله شود، مشعوف شدند، زیرا در یونان باین عقیده بودند، که با پارسی در خاک او


  1. Tralles.
  2. Leucophrys.
  3. Harmostes (حکّام اسپارتی را در شهرهای مغلوب چنین می‌نامیدند).
  4. Neodamodes.