بعد، که سردار یونانی تمام قوای خود را بکار انداخت، عقب نشسته بعضی برود پاکتول[۱] افتادند و برخی فرار کردند. پس از آن یونانیها اردوی آنها را بتصرّف درآورده غنائم زیاد ربودند (۳۹۴ ق. م). روزی که این واقعه روی داد، تیسافرن در سارد بود و ایرانیها او را مقصّر دانسته به دربار رسانیدند، که تیسافرن بشاه خیانت کرده. پروشات، که از دیرگاهی منتظر چنین روزی بود، تا انتقام خود را از تیسافرن دشمن سابق کوروش کوچک بکشد، موقع را مغتنم شمرده بقدری از تیسافرن نزد شاه سعایت کرد، تا او به تیترستس[۲] دستور داد، به آسیای صغیر رفته و تیسافرن را گرفته سرش را از بدن جدا کند و خودش بجای او بنشیند (کزنفون، تاریخ یونان، همانجا-دیودور، کتاب ۱۴، بند ۸۰-پولیین، کتاب ۷، فصل ۱۶، بند ۱) او چنین کرد و یونانیها از خبر کشته شدن تیسافرن غرق شعف و شادی شدند، زیرا دشمنی بدتر از او برای خود تصوّر نمیکردند. پلوتارک راجع باین قضیّه گوید (زندگانی اردشیر، بند ۲۶): «اردشیر با کشتن تیسافرن، که آشکارتر و بدترین دشمن یونانیها تا این زمان بود، هر مرارتی را، که بیونان وارد آورده بود، تلافی کرد» . کزنفون اظهار شادی نمیکند، ولی میگوید (آژزیلاس، کتاب ۱، فصل ۱) با کشته شدن تیسافرن کارهای پارسیها بیشتر درهم و برهم شد و کار آژزیلاس بعکس خیلی رونق یافت. تیترستس پس از اجرای امر شاه به آژزیلاس پیغام داد: تیسافرن، که بانی جنگ بود، تنبیه شد و شاه مقتضی میداند، که او بیونان برگردد و یونانیهای آسیائی، که آزاد شدهاند، باج خود را بپردازند. بالاخره مذاکرات بدینجا رسید، که والی جدید سیتالان[۳] به پادشاه اسپارت داد و او ملزم شد، که از ایالت والی مزبور خارج شده به ایالت فرناباذ برود و بطرف فریگیّه رفت (کزنفون، همانجا).
اقدامات تیترستس
پس از آن تیترستس فهمید، که شکایت لاسدمونیها از تیسافرن و کارهای او بهانه بوده و اصل مقصود لاسدمونیها این است، که ممالک ایران یا لااقل آسیای صغیر را تصرّف