برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۱۶۵

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

چنین بود عاقبت شورش قبرس و زدوخوردهائی، که ده سال دوام یافت و بالاخره بدین ترتیب تسویه گردید. خود جنگ دو سال بطول انجامید (۳۸۶-۳۸۳ ق. م).

گائو داماد تیری‌باذ پس از توقیف پدرزنش ترسید، که مبادا غضب اردشیر متوجّه او هم گردد، و بر اثر وحشت رؤساء بحریّه را با خود همراه کرد، که بر ضدّ اردشیر علم مخالفت بلند کنند. بعد با پادشاه مصر و لاسدمونی‌ها داخل مذاکره شد، که با آنها متّحد گردیده بر ایران یاغی شود. لاسدمونیها، که از صلح آنتالسیداس و واگذاری شهرهای یونانی آسیا به ایران، شرمسار و از کوچک شدن لاسدمون در یونان بواسطهٔ شکست لکترا ناراضی بودند، موقع را مغتنم دانستند، که شکست‌های خود را تلافی کنند و روی خوش به پیشنهاد گائو نشان دادند، ولی دیری نگذشت، که او را کشتند. دیودور گوید، بامر نهانی کشته شد و باید مقصودش امر دربار ایران باشد (کتاب ۱۵، بند ۱۸). پس از آن تاخس جانشین او گردیده قشونی جمع کرد و شهری در نزدیکی دریا و قرب معبد آپلّن بساخت، ولی او هم بزودی درگذشت.

تبرئه تیری‌باذ

اردشیر، پس از اینکه از جنگ کادوسیان، چنانکه پائین‌تر بیاید، فراغت یافت، بکار تیری‌باذ رسید و برای محاکمهٔ او سه نفر قاضی، که مورد احترام و توجّه بودند، معیّن کرد. مقارن این زمان قضات دیگر بواسطهٔ صدور حکم ظالمانه محکوم شده بودند به اینکه پوست آنها را زنده کنده بر روی مسندهای محکمه بگسترانند تا قضات بدانند، که در صورت تخلّف از عدالت چه مجازاتی در پیش دارند (دیودور، کتاب ۱۵، بند ۱۰)[۱]. قضات کاغذ ارن‌تاس را خوانده گفتند، که این سند برای محکوم کردن تیری‌باذ کافی است، ولی او در حضور قضات سواد پیشنهادی را، که اواگراس کرده و خواسته بود مطیع شاه گردد، چنانکه پادشاهی مطیع شاه است، خواند و گفت: «من خواستم، که او مطیع شاه باشد، چنانکه بنده‌ای مطیع آقای خود می‌باشد» . امّا راجع بتقصیر عمده‌ای، که به او نسبت داده بودند، یعنی سؤال از غیب‌گوی یونانی برای


  1. چنانکه گذشت، هرودوت چنین مجازاتی را به کبوجیه نسبت می‌دهد (به صفحهٔ ۶۲۵ رجوع شود).