برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۱۸۴

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

کشت، و حال آنکه تلفات او فقط هزار نفر بود. پس از آن داتام باز برتری خود را حفظ کرد، زیرا فقط وقتی به دشمن حمله می‌کرد، که موقع نظامی را برای زیادی قوای دشمن و کمی قشون خود مناسب می‌دید، یعنی وقتی که حساب کرده باین نتیجه می‌رسید، که بواسطهٔ معبرهای تنگ سپاهیان شاه نمی‌توانند از فزونی عدّه‌شان استفاده کنند. بالاخره اوتوفرادات دید، که نتیجهٔ جنگ برای شاه و خود او خطرناک است و بنابراین با داتام داخل مذاکره شد، که او با شاه صلح کند و صلح انجام یافت، ولی اردشیر کینهٔ داتام را بدل گرفت و با این مقصود دام‌هائی برای او گسترد و داتام هر دفعه بواسطهٔ زرنگی با بهره‌مندی از این دام‌ها بیرون جست، تا آنکه بالاخره مهرداد پسر آری‌برزن خائنانه این سردار رشید را کشت، توضیح آنکه به اردشیر وعده کرد داتام را بکشد، مشروط بر اینکه پس از آن شاه به او اجازه دهد، هر آنچه خواهد بکند و برای استحکام عهد و پیمان، چنانکه عادت پارسیان است، صورت یک دست راست را برای او بفرستد. اردشیر چنین کرد و مهرداد وانمود، که بشاه یاغی شده و پس از چندی روابطی با داتام یافت. زمانی گذشت، تا مهرداد دریافت، که جلب اعتماد داتام را کرده و از او خواست یکدیگر را ملاقات و نقشهٔ جنگ بزرگی را بر ضدّ شاه طرح کنند. داتام راضی شد و محلّ و روز ملاقات معیّن گردید. مهرداد قبل از روز موعود بمحلّ مزبور رفته شمشیرهائی جداجدا زیر خاک کرد. بعد در روز معهود داتام و مهرداد یکدیگر را ملاقات کردند و پس از آنکه داتام از مهرداد مفارقت جست، هنوز خیلی دور نشده بود، که شنید مهرداد او را صدا می‌کند و می‌گوید، مطلبی را فراموش کرده مذاکره کند.

داتام برگشت و مهرداد شمشیری از خاک بیرون کشیده زیر لباس پنهان کرد و، همین‌که داتام به او رسید، محلّی را نشان داده گفت، اینجا برای اردوگاه خیلی مناسب است و، چون داتام برگشت، که آن محلّ را ببیند، مهرداد شمشیر را از پشت بتن او فروبرد و او در حال افتاد و درگذشت. کرنلیوس نپوس در خاتمه گوید:

«این مرد بزرگ، که بواسطهٔ زرنگی و احتیاط نسبت بعدّه‌ای زیاد از دشمنان خود