اوضاع داخلی این شهرها چنان بود، که ولات ایران در لیدیّه بکلّی سردرگم شده بودند، زیرا این منازعات و جنگهای درونی بالاخره به غارت اهالی تمام میشد و مستعمرات همواره رو به خرابی میرفتند. بالاخره دولت ایران صلاح دید، که امور شهری را، کما فی السّابق به خود اهالی شهر واگذارد، ولی در هر شهر ارکی ساخته ساخلوی در آنجا بنشاند، تا دستههای ملّی و اشرافی بهم نیفتند. چنین بود احوال یونان و مستملکات یونانی ایران در آسیای صغیر، وقتی که اردشیر درگذشت.
مبحث پانزدهم
جنایتهای درباری، فوت اردشیر، خانواده و خصائل او
قتل داریوش
اردشیر بقول بعض مورّخین قدیم ۳۶۰ زن عقدی و غیر عقدی داشت و، چنانکه ژوستن گوید (کتاب ۱۰، بند ۱) دارای یکصد و پانزده نفر پسر و دختر بود، ولی اغلب آنها در زمان حیات او مرده بودند.
از پسران او اسم چهار نفر در تاریخ باقی مانده:۱- داریوش، که بزرگتر از همه بود. ۲- آریاسپ[۱] ۳-اخس[۲] ۴-ارسام.[۳] سه پسر اوّلی از زن عقدی بودند و ارسام از زن غیر عقدی. اسم آخری را پلوتارک چنین نوشته، ولی ژوستن گوید (همانجا)، که او را آریورات[۴] مینامیدند. اردشیر، چون به کهولت رسید، دریافت، که بین داریوش و اخس رقابتی راجع بتخت سلطنت موجود است.
این نفاق خانوادگی، چنانکه پلوتارک گوید (اردشیر، بند ۳۱)، درباریان را بدو دسته تقسیم کرده بود. آنهائی که عاقلتر بودند، عقیده داشتند، که پس از فوت اردشیر پسر بزرگتر او داریوش بر تخت بنشیند، چنانکه پس از فوت داریوش دوّم هم اردشیر ولد ارشدش جانشین او شد، ولی اخس، که تندخو و ناراحت بود، طرفدارانی در میان درباریان داشت و آتسسا دختر و زن اردشیر را بطرف خود جلب کرده بوی وعده داده بود، که پس از فوت پدر، او را ازدواج و ملکه کند.