چیزهای دیگر، که برای خانهٔ خدایت لازم باشد، هرچه برای تو اتّفاق افتد، که بدهی، از خزانهٔ پادشاه بده و از من ارتخشثتا پادشاه فرمانی به تمامی خزانهداران ماوراینهر صادر شده است، که هرچه عزرای کاهن و کاتب شریعت خدای آسمان از شما بخواهد، بتعجیل کرده شود، تا صد وزنه نقره و صد کرّ گندم و تا صد بتّ شراب و تا صد بتّ روغن و از نمک هرچه بخواهد، هرچه خدای آسمان فرموده باشد، برای خانه خدای آسمان بلا تأخیر کرده شود، زیرا چرا غضب بر ملک پادشاه و پسرانش وارد آید و شما را اطّلاع میدهم، که بر همهٔ کاهنان و لاویان و مغنّیان و درباریان و نتینیم و خادمان این خانه خدا جزیه و خراج و باج نهادن جائز نیست و، تو ای عزرا، موافق حکمت خدایت، که در دست تو میباشد، قاضیان و داوران از همهٔ آنانی که شرایع خدایت را میدانند، نصب کن، تا بر جمیع اهل ماوراینهر داوری کنند و آنانی را، که نمیدانند، تعلیم دهند و هرکه بشریعت خدایت و بفرمان پادشاه عمل نکند، بر او بیمحابا حکم شود، خواه بقتل یا به جلای وطن یا بضبط اموال یا بحبس» . بعد عزرا شرح میدهد، چه کسانی با او از بابل به اورشلیم رفتند و او در آنجا سیزده سال بماند و موافق فرمان شاه رفتار کرد. عزرا راجع بمقدار طلا و نقره و ظروف و سایر اشیائی، که با خود برای اورشلیم برده، در باب هشتم چنین گوید: «نقره و طلا و ظروف هدیه خدای ما را، که پادشاه و مشیران و سرورانش و تمام اسرائیلیهائی، که حضور داشتند، داده بودند، به ایشان (یعنی رؤساء کهنه) وزن نمودم پس ششصد و پنجاه وزنه نقره و صد وزنه ظروف نقره و صد وزنه طلا بدست ایشان وزن کردم و بیست طاس طلا هزار درهم و دو ظرف برنج صیقلی خالص، که مثل طلا گرانبها بود و به ایشان گفتم، شما برای خداوند مقدّس میباشید و ظروف نیز مقدّس است و نقره طلا بجهت یهوه خدای پدران شما هدیهٔ تبرّعی است. پس بیدار باشید و اینها را حفظ کنید، تا بحضور رؤساء کهنه و لاویان و سروران آبای اسرائیل در اورشلیم به حجرههای خانهٔ خداوند بوزن بسپارید» .
حکایت نحمیا
از آنجا که گفتههای نحمیا دنبالهٔ گفتههای عزرا میباشد، معلوم است، که این حکایت هم راجع بزمان اردشیر