برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۲۰۹

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

با این مقصود پانصد نفر از میان معروفین خود انتخاب کرده در لباس اهل استدعا نزد شاه فرستادند. چون این نمایندگان باردوی پارسی رسیدند، اردشیر تنّ را خواسته پرسید، که آیا می‌تواند شهر را تسلیم کند؟او جواب داد، بلی. جهت سؤال مزبور از این نکته بود، که اردشیر نمی‌خواست شهر به مسالمت تسلیم گردد و می‌خواست چنان زهر چشمی به اهالی صیدا بدهد، که سایر شهرهای فینیقیّه تکلیف خودشان را بدانند. بنابراین، پس از آنکه تنّ گفت می‌تواند شهر را تسلیم کند، اردشیر حکم کرد، تمام پانصد نفر را از دم تیغ گذرانیدند. پس از آن تنّ به سپاهیان اجیر یونانی، که از مصر آمده بودند، نزدیک شده امر کرد او و شاه را بشهر راه دهند و بدین نحو پارسی‌ها وارد شهر شدند. پس از اینکه شهر تسخیر شد، چون اردشیر دیگر تنّ را لازم نداشت، امر کرد او را هم بقتل رسانیدند. امّا اهالی صیدا، همین‌که از کشته شدن نمایندگانشان آگاه شدند، فهمیدند، که چاره‌ای دیگر جز جنگ ندارند. بنابراین تصمیم به جنگ کردند و، برای اینکه کسی راه عقب‌نشینی یا فرار نداشته از جان گذشته جنگ کند، تمام کشتی‌ها را سوزانیدند و بعد، که دیدند دشمن بشهر راه یافته و سپاهیان شاه مانند مور و ملخ دیوارها را در احاطه دارند، از شدّت یأس تصمیم به خودکشی کرده به خانه‌های خود درآمدند و درها را بسته منازل را آتش زدند و خودشان با زنان و اطفال در این حریق عمومی بسوختند.

دیودور گوید (کتاب ۱۶، بند ۴۵) که چهل‌هزار نفر با غلامان در این واقعه تلف شدند و شهر طعمهٔ آتش گردید. نلدکه نوشته، که عدّهٔ تلف‌شدگان چهارصد هزار نفر بود (تتبّعات الخ، صفحهٔ ۱۱۹)، ولی مدرک این عقیده را ننموده و دیگر بعید بنظر می‌آید، که صیدا در این زمان دارای ۴۰۰ هزار نفر سکنه بوده باشد.

پس از تسخیر شهر اردشیر خاکسترها و زمین این شهر را بچندین تالان بفروخت، توضیح آنکه اشخاصی داوطلب شدند، که در خرابه‌های این شهر حفریّات کنند و از این راه بحدّ وفور طلا و نقرهٔ گداخته بدست آوردند. بعد مورّخ مذکور گوید، چنین بود عاقبت این شهر بدبخت و پس از آن سایر شهرهای فینیقیّه، که از رفتار اردشیر نسبت به صیدا سخت متوحش شده بودند، همگی سر تسلیم پیش