برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۲۱۱

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

حرکات و رفتار هرکول[۱] (پهلوان داستانی یونانی‌ها) را تقلید می‌کرد و در موقع جنگ پوست شیری را در بر کرده گرزی بدست می‌گرفت. یونانی‌های آسیائی هم مانند تبی‌ها و اهالی آرگس شش هزار نفر فرستادند، چنانکه عدّهٔ تمام سپاه یونانی به ده‌هزار می‌رسید. روایت دیودور دفعه‌ای بیشتر این مطلب را تأیید می‌کند، که اهالی تب و آرگس همیشه با ایران همراه بودند. اردشیر بطرف مصر راند، تا به دریاچه و باطلاقهای سیربونید[۲] رسید و بواسطهٔ عدم شناسائی محل عدّه‌ای زیاد از سپاهیان او در باطلاقها فرورفته تلف شدند. این دریاچه بقول دیودور (کتاب ۱، بند ۳۰) بین سوریّه و مصر واقع، دارای طول و عمق زیاد و عرض بسیار کمی بود و سواحل آن را بادهای جنوبی از ماسه و ریگ روان می‌پوشید، چنانکه دریاچهٔ مزبور مانند زمینی بنظر می‌آمد و مسافر فریب ظاهر را خورده پا روی ماسه‌ای، که در زیرش آب بود، می‌گذارد و می‌دید، که هرچند جای پایش بر زمین نقش می‌بندد، ولی زمین محکم است، بعد که قدری پیش می‌رفت، چون دیگر نه راه پس داشت و نه راه پیش، فرورفته هلاک می‌گردید. این باطلاقها را، که در آن زمان باراثر[۳] می‌نامیدند، حالا خشک کرده‌اند. پس از عبور از باطلاق‌های مذکور اردشیر به پلوز[۴]، که اوّلین شهر مصر و در اوّلین شعبهٔ مصب نیل واقع بود، رسید. ایرانی‌ها در چهل استادی (یک فرسنگ و ثلث) پلوز اردو زدند و یونانی‌ها در مجاورت آنها.

از جهت تأنّی ایرانی‌ها در تدارکات جنگی مصریها فرصت یافته تمام شعب نیل و بالخصوص این شعبه را خوب محکم کرده و ساخلوی به عدّهٔ پنج هزار نفر سپاهی به حفاظت آن گماشته بودند، چه می‌دانستند، که اردشیر از این طرف حمله خواهد کرد. سپاهیان تب خواستند زودتر از تمام یونانی‌ها از خندق‌هائی، که کم‌عرض ولی بسیار عمیق بود، بگذرند، تا نشان دهند، که از سایر یونانی‌ها شجاع‌تراند.

بر اثر این تصمیم ساخلو مصری از شهر بیرون آمده در خندق‌ها با تبی‌ها مشغول


  1. Hercule.
  2. Sirbonide.
  3. Barathres.
  4. Peluse.