برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۲۲۲

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

به باگواس خواجه سپرد» . شاید پس از چندی اردشیر، بسبب حسادت و سعایت درباریان، خواسته او را تغییر دهد و او برای حفظ مقام خود بدین وسیله متوسّل شده، تا شاهی را بتخت نشاند، که جوان بوده موافق میل او رفتار کند. به هرحال اردشیر در سال ۳۳۸ ق. م درگذشت.

از قرائن چنین بنظر می‌آید، که اردشیر اولاد زیاد داشته، ولی فقط اسامی یکی دو نفر از آنها در تاریخ ذکر شده و ظنّ قوی این است، که سایرین را باگواس خواجه نابود کرده (دیودور، کتاب ۱۷، بند ۵). اسامی اولادی، که ذکر شده، این است: آرسس، که بعد از اردشیر بوسیلهٔ خواجهٔ مزبور بتخت نشست و از همه کوچک‌تر بود، بیستانس[۱]، که بعدها فرار کرده نزد اسکندر رفت (آرّیان، کتاب ۳، فصل ۷، بند ۲). باید در نظر داشت، که آتس‌سا[۲] زن اردشیر با سه دختر او نیز از مرگ جستند. یکی از این دختران پروشات نام داشت و، چنانکه آرّیان گوید، زن اسکندر شد.

صفات اردشیر سوّم

صفات او از کارهایش هویدا است. او را می‌توان تشبیه کرد به کسی، که خانه‌ای به او رسیده است و این خانه پی‌هایش دررفته، از هر طرف شکافهائی برداشته در شرف فروریختن است و آن‌کس پی‌های دررفته را بسته، شکافها را گرفته و خانه را برای چندی پاینده و استوار داشته. اگر شقاوت‌های مذکور را، چنانکه مورّخین یونانی شرح داده‌اند، مرتکب نشده بود، هرآینه لایق آن بود، که شاه بزرگش خوانند، ولی کارهای بی‌رویّهٔ اردشیر در صیدا و مصر و خون‌ریزی‌هایش در خانواده هخامنشی او را در نظر مورّخین جدید با پادشاهان آسور مساوی می‌دارد. با وجود این نلدکه گوید:

«بعد از داریوش اوّل، او از دودمان هخامنشی یگانه شاهی بود، که از قشون‌کشیهای بزرگ با بهره‌مندی بیرون آمد. بنظر ما فوت او در این موقع باریک برای پارس فقدانی بزرگ بشمار می‌آید» (تتبّعات تاریخی الخ، صفحه ۱۲۳).


  1. Bistanes (بعضی Bisthanes نوشته‌اند).
  2. این همان آتس‌سا است، که دختر اردشیر دوّم و زن او بود و بعد زن اردشیر سوّم گردید.