اردشیر بود و اسم دختر او هم معلوم نیست.
کشته شدن او
دیودور راجع باین شاه چنین نوشته (کتاب ۱۷، بند ۵):
پس از فوت اردشیر باگواس خواجه کوچکترین پسر او را، که آرسس نام داشت، بتخت نشانید و برادران اردشیر را کشت، تا شاه جدید با آنها معاشر نبوده کاملاً در تحت اطاعت خواجهٔ مزبور باشد (این گفته مورّخ مذکور نظری را، که راجع بجهت قتل اردشیر اظهار کردیم، تأیید میکند). آرسس پس از آنکه از جنایتهای باگواس آگاه شد، از او تنفّر یافته درصدد برآمد، که او را بکشد، ولی خواجه پیشدستی کرده او را در سال سوّم سلطنتش بقتل رسانید (۳۳۶ ق. م).
پس از آن در دودمان هخامنش کسی نبود، که بترتیب طبیعی بر تخت نشیند، زیرا خواجه تقریباً تمام برادران جوان اردشیر را هم کشته بود. بنابراین باگواس داریوش را، که پسر آرسان[۱] و نوهٔ استانس[۲] (پسر داریوش دوّم) بود، بتخت نشانید (۳۳۶ ق. م).
از وقایع سلطنت آرسس (۳۳۸-۳۳۶ ق. م) اطّلاعی نداریم و نیز نمیدانیم چگونه شاهی بوده و چه صفاتی داشته. از تاریخ وقایع همینقدر برمیآید، که در زمان او (یعنی بهار ۳۳۶ ق. م) قشون مقدونی برای دفعهٔ اولی به آسیا ورود کرد.
شرح این واقعه در جای خود بیاید. عجالة همینقدر گوئیم، که مقدونیها پیشرفتهائی حاصل کردند، ولی چون خبر کشته شدن فیلیپ پدر اسکندر رسید، پارمنین سردار مقدونی از آسیا به مقدونیّه برگشت و ممنن برادر منتور، که پس از مرگ او فرمانده قشون ایران در صفحات دریائی بود، مقدونیها را عقب نشانده تمام جاهائی را، که تصرّف کرده بودند، از آنها بازستاند. چنین بنظر میآید، که با وجود این احوال آبیدوس[۳] در تصرّف مقدونیها مانده بود. اگر چنین بوده، باید گفت، که مقدونیها با حفظ این محلّ عبور اسکندر را از بوغار داردانل در موقع خود تسهیل کردهاند.