و بعد داخل تسّالی گردیده جبابره را از شهرهای این ولایت یونانی اخراج و با پول متنفّذین را رو به خود کرد. این اقدام مهم بود، زیرا بعض مردمان دیگر، که با تسّالی همجوار بودند، بتقلید تسّالیان متّحدین فیلیپ گشتند و با این وضع، مقدونیّه در درون یونان تکیهگاهی یافت، چنانکه فیلیپ میگفت، که بعد از این یونان را در تحت نفوذ مقدونیّه در آوردن سهلتر است (دیودور، کتاب ۱۶، بند ۶۹) بعد فیلیپ داخل درون تراکیّه گردید. شهرهای تراکیّه در ساحل هلّسپونت طرفدار فیلیپ و در تحت نفوذ او بودند، ولی پادشاه تراکیّه، خرسوبلپت[۱]، این شهرها را به غارت شدن تهدید میکرد. فیلیپ با قشونی زیاد وارد تراکیّه شده شکستی به تراکیها داد و آنها را مجبور کرد باجی بمقدار دهیک عایداتشان به مقدونیّه بپردازند، بعد مستعمرات یونانی در ساحل هلّسپونت از این بهرهمندی فیلیپ خوشنود شده متّحدین او گشتند.
در ۳۴۲ ق. م آریمباس[۲] پادشاه ملس[۳] مرد. بجای او میبایست اآسید[۴] پسر متوفی و پدر پیرّوس[۵] معروف بنشیند (شهرت او از حیث جنگهائی است، که با رومیها کرد)، ولی فیلیپ، اسکندر برادر المپیاس[۶] یعنی برادرزن خود را، پادشاه آن ولایت کرد. پس از آن فیلیپ، که همواره در فکر جهانگیری بود، با شهر پرنت[۷]، متّحد آتنیها و مخالف خود، خصومت ورزید. اهالی این شهر سخت مقاومت کردند و، با وجود اینکه پادشاه مقدونی با ادوات محاصره در دیوار شهر سوراخهائی ایجاد کرد، اهالی شهر آن را از نو ساختند. بعد، که دیدند مردان جنگ کم دارند، از بیزانس کمک طلبیدند و محاصره بطول انجامید، زیرا چنانکه بالاتر گفته شد، اردشیر سوّم بواسطهٔ نگرانی، که از بزرگ شدن مقدونیه داشت، بتمام ولات صفحات دریائی آسیای صغیر دستور داده بود با تمام وسائل به اهالی پرنت کمک کنند و آنها پول و مهمّات با سپاهیان اجیر به پرنت فرستاده بودند. بالاخره مقدونیها در دیوار قلعه رخنه کردند و جنگی خونین بین طرفین در گرفت، زیرا مقدونیها