(۷۲)- فیروزآباد، نمای عمارت از پهلو (فلاندن و کست، ایران قدیم)
اگرچه صدای مهیبی برخاست، ولی آسیبی به سپاهیان اسکندر نرسید. پس از آن مقدونیها قلّۀ کوه را گرفته دشمن را هزیمت دادند و اسرا و غنائمی برگرفتند (آرّیان، کتاب ۱، فصل ۱، بند ۲-کنتکورث، کتاب ۱، بند ۱۱).
جنگ اسکندر با مردم تریبالّ[۱]
بعد اسکندر با مردم تریبالّ طرف شد و پادشاه آن سیرموس[۲] نام بآن طرف رود ایستر، که دانوب کنونی باشد، گذشت.
اسکندر چون سفاین بقدر کفایت نداشت، از رود مزبور نگذشت و مراجعت کرد، ولی پس از آنکه با مردم گت[۳] طرف شد، در قایقهائی سپاهیانی بآن طرف رود دانوب عبور داده با این مردم جنگ کرد. آنها عیال و اطفال خود را برداشته عقب نشستند و عدّهای از آنها اسیر گشتند. پس از آن از سیرموس و نیز از طوایف ژرمنی رسولانی نزد اسکندر آمده هدایائی از طرف پادشاهان خود برای او آوردند و خواستار صلح و روابط دوستانه شدند. (ژرمنها از رود دانوب تا دریای آدریاتیک منتشر بودند). بلندی قامت آنها و حرارتی، که نشان میدادند، باعث تعجّب اسکندر شد و از رسولان پرسید، از چه بیش از هر چیز میترسند و تصوّر میکرد، که خواهند گفت از قدرت او، ولی آنها جواب دادند، از هیچچیز، مگر از اینکه آسمان بسر ما بیفتد. اسکندر لحظهای در فکر شد و