و عدّۀ کثیری هم از تبیها معابر را گم کرده با اسلحه به خندقها افتاده مردند.
از طرف دیگر قشون مقدونی که در کادمه محصور شده بود، از این موقع استفاده کرده بیرون آمد و به تبیها حمله برده کشتاری زیاد کرد. پس از اینکه مقدونیها شهر را گرفتند، باز تبیها دست از جنگ نکشیدند. دیودور گوید (کتاب ۱۷، بند ۱۳) یک نفر تبی از مقدونیها امان نخواست، بلکه جلو مرگ رفته با مقدونیها درآویخت. کینۀ تبیها بقدری بود، که با وجود اینکه زخم برداشته و در حال نزع بودند، مقدونیها را گرفته خفه میکردند. یونانیهائی مانند تسپیان، اهالی پلاته و غیره، که در قشون مقدونی بودند و کینۀ تبیها را از دیرگاه در دل داشتند، حالا موقع کینهتوزی بدست آوردند و کمتر از مقدونیها شقاوت نکردند، و حال آنکه شقاوتهای مقدونیها را حدّی نبود. کنتکورث، که فریفتۀ کارهای اسکندر است، در این موقع نمیتواند خودداری کند و گوید (کتاب ۱، بند ۱۸): شقاوتی نبود، که این شهر میدان آن واقع نشده باشد. کشتاری مهیب درگرفت و مقدونیها زن را از مرد و کوچک را از بزرگ تمییز ندادند. دیودور گوید (کتاب ۱۷، بند ۱۳) زنان و اطفال به معابد پناه بردند و مقدونیها آنها را به بدترین شکلی راندند، یونانی یونانی را میکشت، پدر و مادر را اقوام آنها نابود میکردند.
بالاخره شب دررسید و حکم غارت داده شد و پانصد نفر مقدونی در موقع غارت بدست تبیها معدوم گشتند. پس از اینکه شش هزار تبی بقتل رسیدند، فاتح امر کرد دست از کشتار بردارند و از اهالی شهر آنچه باقی مانده بود به عدّۀ سی هزار نفر اسیر شدند و این عدّه را اسکندر به مزایده گذاشته بردهوار بفروخت.
کنتکورث از قول کلیتارک[۱] گوید: مقدار غنائمی، که نصیب اسکندر شد، چهارصد و چهل تالان[۲] بود، ولی برخی گفتهاند، که تنها از فروش تبیها این مبلغ عاید گردید. شرح این جنگ را سایر مورّخین هم بطور وحشتآور نوشتهاند (پلوتارک، اسکندر، بند ۱۱٬۱۲-آرّیان، کتاب ۱، فصل ۲، بند ۲٬۳- کنتکورث، کتاب ۱، بند ۱۳-ژوستن، کتاب ۱۱، بند ۳-۴).