باعث تطویل جنگ خواهد بود و اشاره به نقشهای، که دربار کشیده و نیز این نکته، که سرداران بموقع در کنار هلّسپونت حاضر نشدند، نشان میدهد، که دربار و سرداران ایران اهمیّت زیاد به حملۀ اسکندر نمیدادهاند و تدارکات متناسب با اهمیّت موقع نبوده. نقشهای که ممنن پیشنهاد کرده بود، اگر اجرا میشد، راست است که مردم زیادی را از هستی ساقط میساخت، ولی نیز باید گفت، که ضربت مهلکی به قشون اسکندر وارد میکرد. چون نمیخواهیم از وقایع پیش افتیم، در جای خود باین نکته رجوع خواهیم کرد. به هرحال عقیدۀ ممنن ردّ شد و لشکر ایران در کنار رود گرانیک[۱] صفوف خود را بیاراست (این رود به دریای مرمره میریزد).
از طرف دیگر مفتشین اسکندر به او خبر دادند، که ایرانیها در کنار رود مزبوراند و اسکندر سرداران خود را خواسته در باب گذشتن از رود مزبور شور کرد. بیشتر سرداران باین عقیده بودند، که گذشتن از چنین رود عمیقی، که آب آن جریانی تند دارد و مجرای آن دیوارههای بلند، با بودن هزاران نفر پیاده و سوار دشمن در ساحل راست آن، کاری است بس خطرناک. بعضی هم گفتند، که این ماه بتقویم مقدونی دزیوس[۲] نام دارد و برای هر کار شوم است. اسکندر گفت اسم ماه را عوض میکنیم و آن را بنام ماه قبل آرتمیزیوس[۳] دوّم مینامیم. بعد، چون دید، که ممکن است این تطیّر در افکار سپاهیان اثر کند، به آریستاندر کاهن خود گفت، قربانی کن، تا عقیدۀ خدایان را در باب فتح یا شکست بدانیم و مخفیانه به او دستور داد عملیاتی کند، که جواب خدایان چنین باشد: «خدایان فتحی به اسکندر اعطا کردهاند». کاهن مزبور چنین کرد و، چون این خبر در اردوی اسکندر منتشر شد، شادی و شعف مقدونیها را حدّی نبود و این جواب مصنوعی خدایان مقدونی چنان دل سپاهیان را قوی کرد، که فریاد میزدند:
«شور لازم نیست، چون ما فاتحیم، زودتر حمله بریم». در این موقع اسکندر