برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۲۹۷

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

دیده می‌شود، که تا سرداران ایرانی کشته نشده‌اند، بهره‌مندی برای مقدونیها حاصل نگشته و اکثر سرداران هم، چنانکه مورّخ رومی گوید، با شرافتمندی مجروح گشته و مرده‌اند، یعنی در حال حمله زخم برداشته‌اند نه در حین گریز، پس شکست از کجا بوده؟جهات آن، چنانکه از نوشته‌های مورّخین یونانی برمی‌آید، این است:

۱-قبل از جنگ سرداران ایران تصوّر کرده‌اند، که سواره‌نظام برای قلع و قمع قشون اسکندر کافی است و پیاده‌نظام را بکار نینداخته‌اند بعد، که مقاومت سواره‌نظام درهم شکسته، پیاده‌نظام بکار افتاده، ولی در حالی که مرعوب بوده.

۲-قشون اجیر یونانی هم، چنانکه استنباط می‌شود، بکار نیفتاده، یعنی در ذخیره مانده و پس از فرار سپاهیان ایران سپاهیان اجیر مزبور یک بلندی را اشغال کرده و راجع به شرایط تسلیم شدن، با اسکندر داخل مذاکره شده، بعد مجبور گشته‌اند، که بجنگند و پافشاری آنها در این موقع برای قشون شکست خورده نتیجه نداشته.

این هم خبطی بوده بزرگ، زیرا از جنگهای سابق، که بالاتر گذشت، روشن است، که یونانیها جنگیهای خوبی بودند و در موقع خطر پافشاری داشتند. بنابراین باید گفت، که ایرانیها، چون اعتماد به یونانیها نداشته‌اند، مسئولیّت جنگ را به تنهائی بعهده گرفته‌اند و نیز، چون پیاده‌نظام در آخر جنگ داخل کارزار شده و پس از دخول هم استقامت نورزیده، در واقع امر فقط سواره‌نظام جنگ کرده.

۳-چنانکه دیده می‌شود آرسیت بی‌موقع عقب نشسته و بعد، که دیده باعث شکست شده، انتحار کرده.

۴-پافشاری مقدونیها از این جهت بوده، که در این طرف رود گرانیک جنگ می‌کردند و این موقع اثری بزرگ در جنگ داشته، چه مقدونیها دیده‌اند، که اگر فرار کنند، در عقب قشون ایران و در پیش رود گرانیک را خواهند داشت و خیلی مشکل است جان بدر برند. اسکندر هم، وقتی که وحشت و اضطراب آنها را دیده، همین نکته را به آنها گوشزد کرده و خواسته است «یک‌بار دیگر» حمله برند. بنابراین، اگر قشون ایران از رود گرانیک گذشته در آن طرف رود با مقدونیها مصاف می‌داد، دو مزیّت برای او حاصل بود. اوّلا همان