آنها را مجبور میکرده، که موافق معتقدات یونانیها حرف بزنند).
بعد کنتکورث گوید (همانجا): «تزیینات داریوش زینتهای دیگران را از خاطرها میزدود: قبای ارغوانی او در وسط با نقره ملیلهدوزی شده بود و ردای (شنل) او، که از زر میدرخشید، مزیّن بود بدو قرقی، که یکی روی دیگری افتاده با منقار ضربتهائی به او میزد و هردو را از زر بافته بودند. بالاخره از کمربند زرّین او قمهای آویخته بود، که غلافش تماماً مرصّع و خود کمربند شبیه کمربند زنان بود. تاج شاهان را پارسیها سیداریس[۱] نامند (هرودوت و پلوتارک آن را تیار نوشتهاند) و تاج داریوش دیهیمی بود برنگ آبی و سفید. از پس گردونۀ شاهی سپاهی به عدّۀ دههزار نفر حرکت میکرد نیزههای آنها به نقره مزیّن بود و نوکی از زر داشت. شاه را از سمت راست و چپ تقریباً دویست و پنجاه نفر از نجبا و اقربای ممتاز او احاطه داشتند. این کبکبه بسی هزار پیاده منتهی میشد و از عقب این عدّه چهارصد اسب شاهی را حرکت میدادند. دورتر بفاصلۀ یک استاد (۱۸۵ مطر) گردونهای میآمد، که سیسیگامبیس[۲] مادر داریوش در آن بود و در گردونۀ دیگر زن داریوش حرکت میکرد. خدمۀ این دو ملکه سواره از عقب گردونهها میرفتند. پانزده گردونۀ دیگر، موسوم به آرماماکس[۳] اطفال شاه و مربّیان و خواجهسرایان آنها را حمل میکرد. بعد زنان غیر عقدی شاه میآمدند. عدّۀ اینها ۳۶۰ و لباسشان مانند لباس ملکهها بود. گنج شاه را ششصد قاطر و سیصد شتر میبردند و دستۀ کمانداران مستحفظین آن بودند.
زنان اقربای شاه و نزدیکان او دستۀ دیگری تشکیل داده بودند و پس از آنها دستۀ پیشخدمتها، خدمۀ دربار و باروبنه حرکت میکردند و در اقصی انتهای این موکب، سپاهیان سبکاسلحه با رؤسائشان.
این است توصیفی، که از حرکت داریوش در رأس سپاه خود بطرف فرات شده و چقدر شبیه است به توصیفی، که کزنفون از کبکبۀ کوروش بزرگ در بابل میکند