برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۳۴۷

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

گفت: «بخاطر آرید جسارت داریوش و خشیارشا را، که از نیاکان شما آب‌وخاک خواستند، معابد شما را خراب کردند، شهرهای شما را با یورش گرفتند، سالها شما را بر ضدّ یکدیگر برانگیختند و سرنوشت شما منوط به فرمانی بود، که از دربار پارس صادر می‌شد». چون بصفوف ایلّیریها و تراکی‌ها، که برای غارت با اسکندر آمده بودند، رسید، گفت: ای مردان دلیر، بروید و طلاهای این زنان را از دست آنان بربائید (اشاره بطوق و یارۀ سرداران و تجمّلات آنها) و قلّه‌های سخت و از یخ پوشیده کوههای خودتان را با این دشتهای پرثروت و دهات آباد پارس معاوضه کنید (کنت‌کورث، کتاب ۳، بند ۱۰).

آرّیان گوید (کتاب ۲، فصل ۴، بند ۲) اسکندر سفر جنگی ده‌هزار نفر یونانی و عقب‌نشینی آنان را بخاطر سردارها و سربازان خود آورده گفت: آنها نه سواره‌نظام داشتند و نه سپاه ب‌اسی و پلوپونس و مقدونیّه و تراکیّه یا فلاخن‌داران و یا تیراندازان کنونی را، با وجود فقدان تمامی این وسایل در زیر دیوارهای بابل شاه بزرگ و قشون او را شکست دادند و در موقع عقب‌نشینی تمام مردمانی را، که می‌خواستند راه آنها را به دریای سیاه مسدود کنند، مغلوب کردند.

اسکندر تمامی چیزهائی را، که ممکن بود باعث تشجیع سربازان او گردد به گفته‌های خود افزود و سپاهیان او بر اثر این نطقها چنان مهیّج گشتند، که برای به آغوش کشیدن اسکندر باهم در منازعه شدند و بعد او را به آسمان بلند کرده خواستند، که جدال زودتر شروع شود.

جدال ایسوس ۳۳۳ ق. م

دیودور شرح این جدال را چنین نوشته (کتاب ۱۷، بند ۳۳- ۳۴): وقتی که دو لشکر به یکدیگر به مسافت تیررس نزدیک شدند، پارسی‌ها بقدری تیر بر قشون مقدونی باریدند، که این تیرها در هوا باهم اصطکاک کرد و بواسطۀ سایش از اثر یکدیگر کاست. بعد شیپورچیها از دو طرف شیپور حمله دمیدند. در این وقت مقدونیها فریاد جنگ برآوردند و پارسیها بی‌درنگ چنان نعره زدند، که پنداشتی کوهها از این نعره به لرزه درآمده.

این فریاد انعکاس یک صدا بود، که از حلقوم پانصدهزار نفر برآمد. در این وقت اسکندر