و اکد در میان سائر ملل حل شده قومیت خود را از دست داد. دمرگان و نویسندگان دیگر فرانسوی باین عقیدهاند، که غلبۀ عیلامیها بر سومریها و مردمان بنی سام نتایج تاریخی زیاد در بر داشته، توضیح آنکه عیلامیها بقدری با خشونت و بقسمی وحشیانه با ملل مغلوبه رفتار کردهاند، که آنها از ترس جان از مساکن و اوطان خود فرار کرده، هرکدام بطرفی رفتهاند. بنابراین عقیده دارند مردمی، که در رأس خلیجپارس و بحرین[۱] سکنی داشتند، بطرف شامات رفته و شهرهای فینیقی را تأسیس کرده در تجارت و دریانوردی معروف شدند، گروهی که ربّ النوع آسور را پرستش میکردند، بطرف قسمت وسطای رود دجله و کوهستانهای مجاور آن رفته شالودۀ دولت آسور را نهادند. مهاجرت ابراهیم ع با طایفۀ خود بفلسطین و بالاخره هجوم هیکسوسهای[۲] سامینژاد بمصر و تأسیس سلسلهای از فراعنه در آن مملکت، نیز از نتائج غلبۀ عیلامیها بر ملل سامینژاد بود. امّا کینگ باین عقیده است، که غلبۀ عیلامیها در ممالک غربی دوام نیافته، زیرا عیلامیها، چون استعداد اداره کردن مملکتی را نداشتند و غلبۀ آنها بیشتر به تاختوتاز شبیه بود، نتوانستند ممالک مسخّره را حفظ کنند.
کارهائیکه سومریها برای بشر کردهاند
چیزهای تازهای، که سومریها در زندگانی بشر داخل کردهاند، از قرار ذیل است: ۱- اختراع خطّ میخی که اهمیت زیاد برای ترقّی عالم قدیم داشت (به عقیدۀ بعضی).
۲- وضع قوانینی که پایۀ قانونگذاری حموربی گردید[۳]. ۳ علوم و صنایعی که در اینجا شروع شد و بعد از آن، از ملتی به ملتی انتقال یافت و تکمیل شد، تا به درجۀ کنونی رسید. هر قدر تحقیقات و کاوشهای علماء آثار عتیقه پیش میرود، این نکته روشنتر میگردد، که یونانیهای قدیم مبادی علم هیئت، طب و صنایع را از سومریها اقتباس کردهاند. این نکته را نیز ناگفته نباید گذاشت، که هنوز تحقیقات و کاوشها راجع به گذشتههای این ملت به پایان نرسیده، چه عجالة تاریخ آن تا سه یا چهار