برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۳۸۴

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

بنظر می‌آید، زیرا نه داریوش بجبران کردن شکست‌های خود آن‌قدر امیدوار بوده، که نامه‌های سخت به اسکندر بنویسد و نه اسکندر بعد از جنگ ایسّوس بقدری پیش رفته بود، که بتواند تا آخر کار از فتوحات خود در آتیه مطمئن باشد و جوابهای شاه دستوری بدهد.

سرداران اسکندر در آسیای صغیر

وقتی که اسکندر شهرهای فینیقیه را بتصرّف درمی‌آورد، سرداران او هم در آسیای صغیر قسمتهای آن را تسخیر می‌کردند، مثلاً کالاّس پافلاگونیّه را تصرّف کرد، آنتی‌گون[۱] لیکااونیّه[۲] را، بالاکر[۳]، پس از غلبه بر ایدارنس سردار داریوش، می‌لت را، آم‌فوتر[۴] و هژلوک[۵]. جزایری را، که بین آخای[۶] و آسیا واقع بود. بعد دو سردار اخیر خواستند جزیرۀ خیوس را تصرّف کنند. فرناباذ والی ایران در اینجا پا فشرد و مقدونیها شهر را محاصره کردند. سپس بواسطه خیانت اهالی، که در نهان مقدونیها را دعوت کرده بودند، آنها بهره‌مند شدند و اهالی بر ساخلو ایران، که قلیل العدّه بود، تاخته سپاهیان را سر بریدند و فرناباذ و دو نفر یونانی را موسوم به آپ‌پولونیدس[۷] و آتاناگراس[۸] که، سرکردۀ ساخلو یونانی بودند، گرفته به مقدونیها تسلیم کردند. پس از این واقعه مقدونیها سه هزار نفر یونانی اجیر را اسیر کردند و دوازده کشتی جنگی و سی کشتی سبک را متصرّف شدند. بعد مقدونیها بشهر می‌تی‌لن پرداختند و، چون قوای ایرانی آن خیلی کم بود، شهر مزبور هم تسلیم گردید، بشرط اینکه مقدونیها با اهالی کاری نداشته باشند (کنت‌کورث، کتاب ۴، بند ۴).

تحقیقات راجع به داریوش

چنانکه کنت‌کورث گوید (کتاب ۴، بند ۵): اسکندر پس از جنگ ایسّوس بسیار کوشید، تا بداند، که داریوش کجا رفته و در کدام‌یک از ممالک خود اقامت گزیده، ولی نتوانست این مسئله را حلّ کند. بعد مورّخ مزبور گوید: «این یک عادت پارسی است، که


  1. Antigone.
  2. Licaonie.
  3. Balacre.
  4. Amphotere.
  5. Hegeloque.
  6. Achai.
  7. Appolonides.
  8. Athanagoras.