پس از تسخیر غزه اسکندر بقول پلوتارک (اسکندر، بند ۳۵) قسمت بزرگ غنائم را برای مادر خود المپیاس و کلئوپاتر و سایر دوستان کسیل داشت. برای لئونیداس مربّی خود پانصد تالان کندر و صد تالان مُرّمکّی[۱] فرستاد. جهت این بود، که اسکندر در زمان کودکی روزی در موقع مراسم قربانی دست خود را پر از کندر کرده آن را در آتش افکند و مربّی او اسکندر را از جهت تبذیر سرزنش کرده گفت، هر زمان تو مملکتی را، که کندر بعمل میآورد، تسخیر کردی، میتوانی اینقدر از این مادۀ معطّر استعمال کنی، ولی حالا باید صرفهجوئی کرد. این بود، که اسکندر پس از تسخیر غزه به مربّی خود نوشت «برای شما این مقدار کندر و مُرّمکّی میفرستم، تا دیگر در مراسم قربانی نسبت به خدایان آنقدر ممسک نباشید» (پلوتارک تصریح نکرده، چه تالانی را در نظر داشته. اگر مقصود او تالان اوبیائی بوده، چون هر تالان معادل ۲۷ کیلوگرام یا تقریباً نه من میشده، اسکندر ۴۵ خروار کندر به مقدونیّه فرستاده. هرودوت، چنانکه بیاید، گوید: خراجی، که عربستان سالیانه به خزانۀ ایران میپرداخت، هزار تالان کندر بود).
راجع بشهر غزه نوشتهاند، که هزاران نفر از اهالی شهر و مدافعین آن از دم شمشیر مقدونیها گذشتند و اسکندر تمام زنان و اطفال را برده کرده بفروخت و بجای آنها مردم حولوحوش را نشاند.
رفتن اسکندر به مصر ۳۳۲ ق. م
مصر، چنانکه در جای خود گفته شده، در دورۀ هخامنشی مکرّر بر ایران شورید و کراراً بر اثر قشونکشیها در زمان خشیارشای اوّل و اردشیر اوّل و سوّم مطیع گردید، ولی کلیة مصریها از حکومت ایران راضی نبودند. جهت این عدم رضایت مصریها را بالاتر بمناسبت شورشهای مصر ذکر کردهایم. شقاوتهای اردشیر سوّم نیز بر تنفّر مصریها از ایرانیها بیاندازه افزود. این بود، که مصریها وقتی که خبر فتوحات اسکندر را شنیدند، از نو امیدوار شدند، که از قید ایران خلاصی خواهند یافت و اسکندر را با آغوش باز پذیرفتند. توضیح آنکه چون شنیدند، که اسکندر
- ↑ Myrrhe.