برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۴۲۲

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

سرداران هم با عقیدۀ پارمن‌ین همراه بودند و مخصوصا پولی‌پرکن[۱] این نظر را تأیید کرده می‌گفت فتح در اجرای این نقشه است. اسکندر جواب داد: «این حیلۀ جنگی را نمی‌پسندم، زیرا نمی‌خواهم مانند دزدان از تاریکی شب استفاده کرده فتح را بدزدم و دیگر اینکه خارجیها (یعنی پارسی‌ها) خوب کشیک می‌کشند و شبها هم در زیر اسلحه‌اند، تا مبادا دوچار حملۀ ناگهانی دشمن گردند. بنابراین خیال شبیخون را از سر بیرون کرده حاضر جنگ شوید».

از طرف دیگر داریوش، چون پیش‌بینی می‌کرد، که مقدونیها شبیخون خواهند زد، امر کرد لجام اسبان را برنگیرند، شب قسمت بزرگ سپاه را زیر اسلحه دارند و پاسبانان و دیده‌بانها با نهایت دقت مراقب دشمن باشند. برای اینکه سپاه پارس، در مورد شبیخون زدن دشمن، در تاریکی خود را نبازد، امر کرد آتشها و مشعلهای فراوان روشن کنند، تا روشنائی تمام اردوی او را فروگیرد. پس از این امر داریوش با سرداران و اقربای خود براه افتاده از پیش صفوف سپاهیان خود گذشت، به آنها دل داد و دعا کرد، که مهر و آتش مقدّس دلاوری و ثبات به سپاهیان او بدهند، تا لایق نام و افتخارات اجدادشان باشند. بعد گفت، اگر انسان بتواند بواسطۀ علائم و آیاتی از آنچه روی خواهد داد، آگاه شود، خدا با ما است، زیرا ترسی که بر مقدونیها مستولی شد، و آنها اسلحۀ خود را انداخته باین طرف و آن طرف می‌دویدند، آیت آسمانی بود و خدا ممالک پارس را حمایت خواهد کرد. این شب در اردوی اسکندر هم ببیداری گذشت. گوئی، که شبانه می‌خواستند به جنگ شروع کنند. اسکندر همان غلق و اضطراب سابق را داشت و، چون نگرانی او بدرجه‌ای رسید، که هیچ‌گاه قبل از آن در او دیده نشده بود، آریستاندر هاتف خود را خواست و گفت دعاهائی بخواند. او دعاهائی می‌خواند، اسکندر آن را تکرار می‌کرد و از ژوپیتر، می‌نرو و رب النوع فتح کمک می‌طلبید. پس از آن که مراسم قربانی بعمل آمد، اسکندر به خیمۀ خود برگشت و خواست استراحت کند،


  1. Polypercon.