بگذرند و بعد عدّهای را با ضربتها خراب کردند، ولی عدّهای از ارّابهها با صفوف مقدونی تصادم کرد و تلفاتی به دشمن رسانید، توضیح آنکه دستهای سربازان یا سر آنها را قطع و پیادهها را از کمر بدو نیم میکرد. برش این داسها چنان سریع بود، که دیودور گوید، وقتی که سرهای سپاهیان مقدونی به زمین میافتاد چشمهای آنان باز بود و تغییری در وجنات آنان در وهلۀ اولی دیده نمیشد (کتاب ۱۷، بند ۵۸).
پس از آن دو سپاه بقدری بهم نزدیک شدند، که تیراندازان و فلاخنداران اسلحۀ خود را بکار برده بودند و جنگ تنبهتن میرفت، که درگیرد. در این مرحله جدالی مهیب بین سوارهنظام جناح راست مقدونی با سوارهنظام جناح چپ ایرانی، که در تحت فرماندهی داریوش بود، شروع شد. همراه او هزار نفر سوار ممتاز و رشید بودند، که تماماً از اقربای او بشمار میرفتند و حاضر شده بودند، در این روز مردانگی و مهر و محبّتشان را به داریوش نشان دهند. این دستۀ ممتاز سینهها را در جلو تگرگ تیر، که بسمت داریوش میبارید، سپر کرده میجنگید و عدّهای زیاد از سپاهیان دلیر ملوفور[۱] (یعنی سپاهی، که نوک نیزههایشان بسیب طلائی منتهی میشد و از سوارهنظام ممتاز پارسی بشمار میرفت) به دستۀ مزبور کمک میکردند.
نزدیک این سوارهنظام مردها و کوسّیها[۲] میجنگیدند و بلندی قامت و دلاوری آنها جالب توجّه بود. دستۀ قراولان شاهی و بهترین جنگیهای هندی به کمک اینها آمدند، تمام این سپاهیان فریاد جنگی برآورده با شدّت به مقدونیها حمله کردند و از جهت فزونی عدّه، مقدونیها را در فشار گذاردند.
از طرف دیگر مازه در ابتدای جنگ با سوارهنظام ایرانی مقدونیها را هدف باران تیر قرار داد و تلفات زیاد به آنها وارد کرد. بعد او دستهای از سوارهنظام ممتاز، که مرکب از دو هزار نفر کادوسی و هزار نفر سکائی بود، جدا کرده به آنها دستور داد از جناح چپ دشمن دور زده، حمله به اردوگاه مقدونیها برده باروبنۀ آنها را تصرّف کنند. فرمان مذکور در حال اجرا شد و سکاها باروبنۀ مقدونیها