برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۴۴۴

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

(۸۵)- مجسّمۀ کوچکی از مفرغ که در لوور پاریس است (پروّ، شی‌پیه، ج ۲، گراور ۴۸۱)

خواهند بود، که او معیّن می‌کند، نه اشخاصی که از محلّ‌ها آمده‌اند. سابقا در موقع حرکت قشون شیپور حرکت می‌دمیدند و، چون ممکن بود از جهت همهمه یا اضطراب، صدای شیپور شنیده نشود، اسکندر قرار داد، که من بعد مناری از چوب بالای خیمۀ او برپاکنند و علامت حرکت در شب آتش باشد و در روز دود. پس از آن اسکندر بطرف شوش رفت و روز بیستم حرکت از بابل بآن شهر رسید. والی آن آبولت[۱] نام پسرش را باستقبال او فرستاده وعده کرد خزائن این شهر نامی را تسلیم کند. آرّیان نوشته: فیلوکسن[۲] نامی هم، که پس از جدال اربیل بحکم اسکندر بشوش رفته بود، با پسر والی باستقبال او آمد و گفت که خزانۀ شوش در اختیار اسکندر است. اسکندر پسر جوان والی را با ملاطفت پذیرفت و به راهنمائی او به کنار رود خواسپ[۳] رسید. این رود را حالا کرخه نامند. در کنار رود مزبور خود والی با هدایای گرانبها باستقبال آمد و در میان تقدیمی‌ها هدیه‌ای، که مخصوصا جلب توجّه می‌کرد، شترهای دوکوهانه تندرو و نیز دوازده فیل بود، که داریوش برای جنگ با مقدونیها خواسته بود و حالا نصیب اسکندر شد. در شوش اسکندر خزانۀ داریوش را تصرّف کرد.

روایات در باب مقدار ذخائر آن مختلف است: دیودور گوید (کتاب ۱۷، بند ۶۶):

چهل‌هزار تالان شمش طلا و نقره بود و نه‌هزار تالان پول مسکوک طلا (دریک).


  1. Abulete.
  2. Philoxene.
  3. Choaspes.