برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۴۴۷

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

هر زمان، که من نزد تو آمده‌ام، پیش تو ایستاده‌ام، تا تو بمن اشاره کرده‌ای بنشینم.

چه بسا اتّفاق افتاده، که تو خواسته‌ای در پیش من زانو به زمین زنی و من از آن مانع شده‌ام و تو را هم مانند المپیاس مادر می‌خوانم» ، چنانکه بیاید، وقتی که اسکندر عازم پارس شد، ملکه مادر داریوش و اطفال او را در شوش گذاشت و سپرد، که به پسر داریوش زبان یونانی آموزند. جهت اینکه خانوادۀ داریوش را اسکندر با خود به پارس نبرده، پائین‌تر معلوم خواهد شد. خلاصه آنکه او نخواسته، که مادر داریوش شاهد شقاوتهای مقدونیها در پارس باشد.

دربارۀ والی شوش، که شهر را با قلعۀ محکم آن به اسکندر تسلیم کرد، دیودور گوید (کتاب ۱۷، بند ۶۵): بعض مورّخین باین عقیده‌اند، که او برحسب امر نهانی داریوش این کار کرد و بعد می‌افزایند، که چون داریوش می‌خواست فرصت یافته قشون جدیدی برای جنگ با اسکندر تدارک کند، پنداشت، که اگر شهرهای معظم ایران با ذخایر آن بدست اسکندر افتد، او پس از یافتن چنین ثروتهائی در عیش‌ونوش فرورفته از تعقیب شاه منصرف خواهد شد و داریوش بمقصود خود خواهد رسید.

پس از توقّف چند روزه در شوش، اسکندر عزیمت پارس کرد و آرخه‌لائوس[۱] را با ساخلوی مرکب از هزار نفر در شوش گذاشته کوتوالی (دژبانی) ارگ را به کسنوفیل[۲] داد، کالّی کرات[۳] مستحفظ خزانه گردید و آبولت، که شوش را تسلیم کرده بود، بسمت والی خوزستان باقی ماند.

حرکت اسکندر بطرف پارس

پس از حرکت از شوش اسکندر چهار روز راه پیموده برود پاسی‌تیگریس[۴] رسید. یونانیها نوشته‌اند که سرچشمۀ این رود در کوهستان اوکسیان[۵] واقع و طرفین این رود به مسافت پنجاه استاد (تقریبا ۹۲۵۰ ذرع) پر از جنگل است. این رود، چون از بلندی‌ها به پستی‌ها می‌ریزد، آبشارهائی بوجود می‌آورد و بعد داخل جلگه شده ملایم حرکت


  1. Archelaus.
  2. Xenophile.
  3. Callicrate.
  4. Pasitigris.
  5. Uxiens.