برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۴۶۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

وقت قشون تازه نفسی از کیلیکیّه به عدّۀ پنج‌هزار نفر و به ریاست افلاطون[۱] آتنی رسید و اسکندر با این سپاه امدادی درصدد تعقیب داریوش برآمد.

این است مضمون نوشته‌های کنت‌کورث و از آن استنباط می‌شود، که آتش قصر بشهر سرایت کرده و آن را خراب کرده. این خبر باید صحیح باشد، زیرا، چنانکه مورّخ مذکور گوید، تخت‌جمشید در قرون بعد دیگر کمر راست نکرد. نه در دورۀ سلوکیها از این شهر، چنانکه درخور آن بود، اسمی برده می‌شود و نه در دورۀ اشکانیان و حتّی ساسانیان، که پارسی بودند، و این خود دلیلی است واضح بر اینکه شهر چنان ویران و خراب شده بود، که آباد کردن آن مخارج و زحمات زیاد لازم داشته و بهمین جهت از مرمّت آن صرف‌نظر کرده پایتخت را بجای دیگر برده‌اند.

چنین است مضامین نوشته‌های مورّخین یونانی و کنت‌کورث راجع به کارهای اسکندر در تخت‌جمشید و، چنانکه گذشت، در سوختن قصور هخامنشی بدست اسکندر و مقدونیها تمام مورّخین معروف مانند پلوتارک و دیودور و آرّیان و کنت‌کورث متّفق‌اند (فقط ژوستن ذکری از آن نکرده) با وجود این بعضی در قرون جدیده در این باب تردید داشتند، ولی تحقیقاتی، که در خرابه‌های تخت‌جمشید اخیراً بعمل آمد، این تردید را هم رفع کرد. چون توصیف خرابه‌های تخت‌جمشید در باب دوّم این کتاب خواهد آمد، شرح این مطلب هم به همانجا محوّل است.

نلدکه گوید (تتبّعات تاریخی راجع به ایران قدیم صفحۀ ۱۲۸، طبع پاریس، سنه ۱۸۹۶): برخلاف عقیدۀ عامه من عقیده دارم، که سوزانیدن ارگ پرس‌پلیس عمدی بود و اسکندر خواست به آسیائیها بفهماند، که شاهنشاهی آنان بکلّی خراب شده و از این ببعد اسکندر یگانه آقای آنها است.

اگر هم مقصود اسکندر چنان بوده که عالم مذکور نوشته، وقایع بعد ثابت می‌کند، که اسکندر بخطا رفته، زیرا پس از این واقعه و بعد از فوت داریوش هم، چنانکه


  1. Platon.