با هر والی مأموری از مرکز روانه میشد، که در ظاهر منشیباشی یا سردبیر والی بود، ولی در واقع میبایست اعمال والی را تفتیش کند و مرکز را از نتیجه مطلع دارد. بوسیلۀ او مرکز میدانست، که احکام صادره اجرا شده یا نه و گاهی مرکز مستقیماً با سردبیر مکاتبه میکرد. حفظ امنیّت و وصول مالیاتها و نظارت بر عدلیه حقوقی و پادشاهان دستنشانده و امرای محلّی از وظایف والی بود.
رئیس قشون ساخلو ایالت را اداره میکرد، ولی از وقتی که نفوذ مرکز ضعیف شد، ولات ریاست قشون محلّی را هم داشتند، گاهی خودشان قوائی تشکیل میکردند و این اوضاع غالباً باعث خودسری و یاغیگری ولات میگردید. هرودوت عدّۀ ایالات ایران را بیست نوشته، ولی از کتیبۀ نقش رستم داریوش معلوم است، که با پارس سی بوده. چون جهت این تفاوت پائینتر ذکر شده، عجالة میگذریم.
حدود ایالات ثابت نبود، یعنی ممکن بود نظر به پیشآمدها دو ایالت را بیک والی بسپارند، یا یک ایالت را تقسیم کرده به چند نفر والی یا حاکم تفویض کنند و یا یک قسمت ایالتی را جزو ایالت دیگر بشناسند. در بعض جاها اداره کردن امور به پادشاهان و امراء محلّی یا کاهنان متنفّذ و یا به خود شهرهای آزاد محوّل میشد و گاهی در ازای خدمتی یا بملاحظۀ سیاسی ریاست شهر یا بلوکی را ما دام العمر بشخصی واگذار میکردند. در این گونه موارد امور شهر یا ولایت مستقلا، ولی در تحت نظارت عالیۀ والی، اداره میشد یعنی میبایست برای حفظ وحدت شاهنشاهی دستورهای والی را راجع به امنیّت عمومی و مالیاتها و رفع مناقشه بین دو محلّ پادشاهنشین یا دو شهر آزاد و مسائل و مطالبی، که مربوط بسیاست عمومی مملکت بود، اجرا کنند. جاهائی که در ایران هخامنشی این حال را داشت، عبارت بود از:
کیلیکیّه، کاریّه، بیتینیّه، پافلاگونیّه-در آسیای صغیر. مستعمرات یونانی در آسیا و افریقا. مقدونیّه در اروپا و شهرهای فینیقیّه مانند صور و صیدا. جزیرۀ قبرس که ۹ پادشاه محلّی داشت. ایالات هند و نیز سغد در مشرق. در سلطنت اردشیر دوّم، چنانکه گذشت، کادوسیها هم دارای دو پادشاه محلّی شدند (بصفحات ۶۹۶ و ۱۱۳۰ رجوع شود).