را خودت کاشتهای» ؟کوروش، چنانکه گویند، جواب داد «لیزاندر، قسم به میثر[۱] وقتی که من سالمم، هیچگاه تا حال سر سفره ننشستهام، مگر اینکه آنقدر کار نظامی یا فلاحتی کرده باشم، که عرق در من ایجاد شده باشد».
پولیب گوید (کتاب ۱۰، بند ۲۸): شاهان هخامنشی برای تشویق فلاحت مقرّر داشته بودند، که هرکس زمینهای بیحاصل را بواسطۀ آبیاری آباد کند، تا پنج پشت عایدات آن زمینها از آن او و اعقابش باشد.
از نوشتههای کزنفون چنین برمیآید، که به فلاحت و عمران از جهت وصول شدن مالیاتها و آبادی خزانه و تدارک قوّه اهمیّت میدادهاند، ولی باید در نظر داشت، که معتقدات دینی هم در این امر دخالت داشته، چه در مذهب ایرانیان قدیم، چنانکه در قرون بعد دیده میشود، احیاء کردن زمین، آبیاری آن، تخم افشانی، غرس اشجار، گلّهداری، تأسیس خانواده و کلیة سعی و عمل در زندگانی از کارهائی است، که هرمز دوست میدارد، زیرا فاعل این کارها به هرمز کمک میکند. بمناسبت موضوع مقتضی است یک جای نوشتههای هرودوت را نیز در اینجا ذکر کنیم، زیرا مضمون آنهم راجع به فلاحت است، اگرچه در آن واحد نظر سیاسی را هم دارا میباشد. مورّخ مذکور گوید (کتاب ۳، بند ۱۱۷):
«در آسیا جلگهای هست، که از هر طرف کوههائی آن را احاطه دارد و زنجیرههای کوه پنج تنگه بوجود آورده. جلگۀ مزبور، وقتی متعلّق به خوارزمیها بود. این جلگه در حدود اراضی خود خوارزمیها و گرگانیها و زرنگیها (سیستانیها) و ثامانیها واقع است، ولی از وقتی که پارسیها آن را تصرّف کردهاند، متعلّق بشاه است. از کوهی، که این جلگه را احاطه دارد رودی جاری است آکس نام. این رود در ابتداء به پنج شعبه تقسیم شده زمینهای مردمان مذکور را آبیاری میکرد و هر شعبه از تنگی میگذشت، ولی از وقتی که این مردمان به اطاعت پارسیها درآمدند، تغییری حاصل شد. معبرهای تنگ را شاه فرمود ببندند و در هریک دربندی بسازند. از این
- ↑ مهر رب النّوع آفتاب در ایران قدیم.