جهت آب رود، که مخرج نداشت، تمام جلگه را فروگرفته آن را مبدّل به دریاچهای کرد. بنابراین مردمانی، که از این آب استفاده میکردند، حالا از آن محروماند.
در زمستان خدا باران برای آنها میفرستد، ولی چون در تابستان برای کاشتن کنجد و ارزن محتاج آباند، با زنانشان خود به پارس میروند، تا در درب قصر گریه کنند و از شاه آب بخواهند. شاه در این موقع حکم میکند، که دربند را باز کنند و آب بدهند و بعد این دربند را بسته دربند دیگر را برای مردم دیگر باز میکنند و من میدانم، که شاه علاوه بر مالیات پولی زیاد برای آب میگیرد».
راجع باین روایت هرودوت باید گفت، که از حیث توصیف جغرافیائی غریب بنظر میآید، زیرا جلگهای، که از خوارزم تا سیستان ممتد و اطراف آن را از هر طرف کوههائی احاطه داشته باشد و رودی باین جلگه وارد شده بخارج از آن بغیر از پنج تنگه راهی نداشته باشد، در مشرق ایران نیست. گمان میرود، که مقصود هرودوت رود مرغاب بوده، ولی بواسطۀ عدم آشنائی با جغرافیای مشرق ایران آن را چنین توصیف کرده. ممکن است حدس خواننده بطرف اترک برود، ولی این رود از حدود سیستان خیلی دور است، امّا مرغاب فیالواقع از جلگه عبور میکند و به مردمانی، که هرودوت ذکر کرده، بجز گرگانیها نزدیک است یا از اراضی آنها میگذرد[۱]. به هرحال از نوشتههای هرودوت چنین مستفاد میشود، که شاهان هخامنشی سدهائی در رود مزبور بسته بودند، تا اراضی مجاور را آبیاری کند و در ازای آن حقّابه میگرفتند، و نیز چنین بنظر میآید، که از این کار مقصود تنها استفادۀ مالی نبوده یا اگر هم بوده، نظر سیاسی برتری داشته، توضیح آنکه این رود در صحرای ترکمان گم میشود و در اینجاها در ازمنۀ قدیمه ماساژتها و بعض طوایف دیگر سکائی میزیستند. بنابراین طبیعی است تصوّر کنیم، که دولت هخامنشی برای اینکه این مردمان را در اطاعت خود نگاه دارد، آب را بدست خود گرفته بود، تا هر زمان، که مردمان مزبور یاغی شده باعث عدم امنیّت حدود گردند، آب را
- ↑ این رود در قرن بعد هم سدّی داشت، چنانکه در جای خود بیاید.