برای خود جایز نیست، بل باید برای تمام پارسیها و شاه دعا کند و، چون او هم یکی از پارسیها است، دعای او شامل خودش نیز خواهد بود. بعد او حیوان را قطعهقطعه کرده و گوشت آن را پخته روی گیاه نرم یا غالباً شبدری، که قبلاً آماده ساخته میگذارد. پس از آن مغی، که حاضر است سرودهای مقدّس میخواند و این سرودها راجع به پیدایش خدایان است. قربانی بیحضور مغ برخلاف عادت پارسی است پس از زمانی قربانیکننده گوشت را به خانه برده بمصرف میرساند.
بعد هرودوت گوید (کتاب ۱، بند ۱۴۰) «آنچه تا حال گفتم، میدانم، که صحیح است، ولی چیزی، که میخواهم بگویم، رازی است، زیرا آن را افشا نمیکنند: دفن میّت پارسی را، پیش از آنکه مرغی یا سگی آن را بدرد، جایز نمیدانند.
در اینکه مغها چنین کنند، شکّی نیست، زیرا آشکارا چنین میکنند. پارسیها میّت را موم مالیده بعد به خاک میسپارند. بین مغها و سایر مردمان و نیز کاهنان مصری تفاوتهای زیادی است. کاهنان مصری این قاعده را مقدّس میدانند، که جانداری را نکشند، مگر حیوان قربانی را، ولی مغها بدست خودشان هر جاندار را غیر از سگ و آدم میکشند و میبالند از اینکه عدّهای زیاد از مورچگان، مارها، خزندهها و پرندهها کشتهاند».
نوشتههای سترابون
اگرچه این جغرافیادان عالم قدیم از ۶۳ ق. م. تا ۱۹ م.
میزیسته و بنابراین از نویسندگان معاصر دورۀ هخامنشی نیست، ولی، چون او، چنانکه پائینتر روشن خواهد بود، اطّلاعات خود را راجع بمذهب پارسیها از کتب متقدّمین و خصوصاً هرودوت تحصیل کرده، میتوان بعض جاهای نوشتههای او را هم برای این مبحث مدرک قرار داد. نویسندۀ مزبور چنین گوید (کتاب ۱۵، فصل ۳، بند ۱۳-۱۴-۱۵-۲۰): عادات پارسیها مانند عادات مادیها، شوشیها و مردمان دیگری است، که شرحش را مؤلّفین بسیار نوشتهاند، با وجود این باید از چیزهائی، که مقتضی است، ذکری بکنیم: پارسیها صورت خدایان را نمیسازند و معابد بنا نمیکنند. آسمان را زوس میدانند و قربانی در جاهای بلند بعمل میآید. آنها آفتاب را هم ستایش کرده آن را