ازای پاداشی، که او به ارّابهرانها میداد، آنها حاضر بودند، خود را بوسط گیرودار بیفکنند. حالا، شغل ارّابهران را چنان بیقدر و قیمت میدانند، که تصوّر میکنند، هرکس میتواند بیآماده شدن و ورزش مقدّماتی ارّابهران گردد. راست است، که چنین اشخاص ارّابه را میرانند، ولی بعضی برخلاف میل خود میافتند و برخی از ارّابه به زیر میجهند. در نتیجه دستگاه ارّابه بیارّابهران مانده به دوستان بیش از دشمنان صدمه میزند (مقصود کزنفون این است، که اسبها ارّابه را برداشته بطرف قشونی، که آن را بکار برده، میبرند و داسها به سپاهیان خودی زیان میرساند).
خود پارسیها خوب میدانند، که در فنون جنگی حالا بچه پایهاند. آنها خود را پستتر از دیگران میدانند و کسی از آنها به جنگ نمیرود، خواه با خودی بجنگد و خواه با یونانیها، مگر اینکه عدّهای یونانی در قشون خود داشته باشد، زیرا آنها قاعدهای برای خود اتّخاذ کردهاند، که هیچگاه با یونانیها جنگ نکنند، بجز اینکه عدّهای از سپاهیان یونانی طرفدار آنها باشند.
گمان میکنم کاری را، که در نظر داشتم، انجام دادم. میگویم: پارسیها و مردمانی، که تابع آنان میباشند، امروز تقدّسشان نسبت به خدایان و احترامشان بوالدین و انصافشان دربارۀ خلق و شجاعتشان در موقع جنگ خیلی کمتر از آن است که در سابق بود. اگر کسی مخالف عقیدۀ من است، برود و در اعمال آنان دقیق شود، تا ببیند، که افعال آنها قول مرا تأیید میکند یا نه».
این است نتیجۀ مقایسهای، که کزنفون بین زمان کوروش بزرگ و زمان اردشیر دوّم کرده و میتوان گفت، که راجع به هیچکدام از دو زمان مزبور مبالغه نکرده، زیرا علاوه بر اطّلاعاتی، که از مورّخین دیگر یونانی، مانند هرودوت، دیودور، پلوتارک و غیره راجع به یکی از زمانهای مزبور بما رسیده و گفتههای او را تأیید میکند، وقتی که کارهای ایرانیان را در اوایل دورۀ هخامنشی با کارهای آنها در این زمان (زمان اردشیر دوّم) مقایسه میکنیم میبینیم، چه تفاوتهای بیّن بین دو قسمت مزبور این دوره است.
چون در باب اوّل این کتاب وقایع سلطنتها مشروحاً ذکر شده، تکرار را زاید دانسته میگذریم.