زیرا تفاوت بین دو ستون مزبور زیاد است: اوّلا ستون ایرانی برافراشته است و، چنانکه اهل فن معیّن کردهاند، در مصر بلندی ستون از چهار الی شش برابر قطر ستون است، ولی در آثار هخامنشی از ده تا دوازده برابر. ثانیا ستون ایرانی خیلی زیباتر و ظریفتر و، چنانکه پرووشیپیه[۱] گویند، ظریفترین ستونهای عهد قدیم است. ثانیا سرستونهای ایرانی در هیچ جا سابقه ندارد. رابعا قاشقیهای تنه ستونها زیاد است، یعنی در مصر ۱۶ و در یونان از ۱۶ الی ۲۲ و در ایران از ۳۲ الی ۴۸ است. فاصلۀ بین ستونها نیز در معماری ایرانی غیر از همان چیز در معماری یونانی و مصر است، مثلا در یونان و مصر فاصله بین ستونها از یک تا دو برابر قطر پاسنگها است، در تختجمشید-از ۳ تا چهار برابر و در پاسارگاد-الی هفت برابر. کلیة در ستونسازی ایرانی باید این نکته را در نظر داشت، که شاید مانند یونان اصول سبک حفظ نشده، ولی تناسب ثابتی بین قسمتهای ستون دیده میشود، مثلا بلندی ستون از ۱۰ تا ۱۲ قطر ستون است، بلندی پاسنگ از یک قطر تا یک و ثلث و بلندی سرستون از یک تا پنج. بلندتر از ستونهای معمولی ستونهای قصر کوروش است و، اگرچه سرستون ندارد، ولی اهل فن میدانند، که بلندی آن سیزده برابر قطر بوده.
سرستونهای عمارت هخامنشی معلوم نیست از کجا آمده. این شیوهای است، که در جائی دیده نشده. اصل سرستون را از آسور اقتباس کردهاند، ولی بالاتنۀ دو گاو نر، که پشت بهم دادهاند اختراع ایرانی است. اگرچه بعضی تصوّر میکنند، که شاید این سبک از یک نوع بیرق آسوری، که حجّاری آن در خرابههای خورساباد بدست آمده، اقتباس شده، زیرا در بیرق مزبور دو حیوان عظیمالجثه، که شبیه گاواند و شاخی در پیشانی دارند، از دو سمت مخالف پشت بهم دادهاند[۲] (به گراور شمارۀ ۱۰۶ در صفحه ۱۵۶۱ رجوع شود). راجع به کاشیها، که دیوار طالارها را میپوشانده عقیدۀ علماء فن این است، که بابلیها از دیرزمانی قبل از هخامنشیها کاشیسازی